با همکاری سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران
نقد علمی کتاب «تشیع، همبستگی و مخاطره هویتگرایی» با حضور پژوهشگران علوم انسانی
نشست هماندیشی، معرفی و نقد کتاب «تشیع، همبستگی و مخاطره هویتگرایی: ادوار اجتماعی فعالیتهای خیریه نهاد دین» روز یکشنبه ۷ دی ۱۴۰۴ در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران برگزار شد.
به گزارش روابطعمومی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، نشست هماندیشی، معرفی و نقد کتاب «تشیع، همبستگی و مخاطره هویتگرایی: ادوار اجتماعی فعالیتهای خیریه نهاد دین» نوشته آرمان ذاکری، به همت مرکز پژوهشی توسعه اجتماعی آفرینش و با همکاری سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران برگزار شد.
در این نشست، آرمان ذاکری، مؤلف کتاب، بههمراه سید علیرضا بهشتی، عضو هیئت علمی علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس، و احمد شکرچی، عضو هیئت علمی جامعهشناسی دانشگاه شهید بهشتی، با تمرکز بر ابعاد نظری، تاریخی و اجتماعی کتاب، دیدگاهها و نقدهای خود را ارائه کردند.

در ابتدای برنامه، علیرضا بهشتی درباره اهمیت این کتاب گفت: «هرکس که بخواهد در حوزه نهاد روحانیت و دین در ایران تحقیق و پژوهش کند، بدون خواندن این کتاب کارش ناقص خواهد بود. ما هرچند تحقیق بیطرفانه و بدون جانبدارانه نداریم، اما بسیار مهم است که محقق پژوهش خود را منصفانه و عالمانه انجام دهد. من در هیچجای این کتاب نوعی موضعگیری ناشی از حب و بغض شخصی ندیدم.»
وی در ادامه، با اشاره به کتاب «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت» گفت: «در سال ۱۳۴۱ کتابی منتشر شد با عنوان «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت» که تأثیرات عمیقی بر تحولات سیاسی ـ فرهنگی کشور داشت. نویسندگان این کتاب یا در تعامل با حوزه بودند یا از درون حوزه میآمدند. اشخاصی مانند آیتالله مطهری، آیتالله طالقانی، آیتالله بهشتی، مهندس بازرگان و علامه طباطبایی در میان نویسندگان این اثر حضور داشتند.»
بهشتی در تکمیل بحث خود عنوان کرد: «دغدغه اصلی نویسندگان این کتاب، مشکلات و ضعفهایی بود که در آن زمان حوزههای علمیه با آن مواجه بودند. آنان با رویکردی مشفقانه، نه تخریبگرایانه، به نقد حوزههای علمیه پرداختند و تلاش کردند ضمن حفظ پایههای دینی، آفات و مشکلات دینداری سنتی را نقد کنند. درواقع، همین رویکرد بود که برای نسل جوان آن زمان جذابیت ایجاد کرد و در تحولات بعدی، بهویژه انقلاب اسلامی، نقش مهمی ایفا کرد.»
این استاد علوم سیاسی برای تشریح بحث خود، مقالهای از شهید آیتالله بهشتی را انتخاب کرد و به آن پرداخت و گفت: «یکی از مقالات مهم این کتاب، مقالهای با عنوان «اسلام در میان مسلمانان» از مرحوم بهشتی است که در آن به بنیادیترین مسئله روحانیت میپردازد؛ اینکه آیا اساساً در اسلام طبقه، قشر یا صنفی به نام روحانیت وجود دارد یا خیر؟ پاسخ به این پرسش تعیین میکند که بعداً جامعه چگونه باید مدیریت شود.»
وی افزود: «آیتالله بهشتی در این مقاله معتقد است که ما در اسلام سمتی خاص به نام روحانیت، نظیر آنچه در دیگر ادیان وجود دارد، نداریم؛ آنچه وجود دارد عالم دینی و اسلامشناس است، چه با لباس روحانیت باشد و چه نباشد. اسلامشناسی نیازمند تخصص است و همانگونه که در سایر علوم به متخصص مراجعه میکنیم، در این حوزه نیز باید به متخصص رجوع کرد. اگر نهاد روحانیت در ایران واتیکانیزه شود، باید منتظر نوعی اصلاح دینی شبیه آنچه در اروپا رخ داد باشیم؛ اصلاحی که هرچند به نام پاکسازی دینی آغاز شد، اما بیمخاطره نبود و سرانجام به پیامدهای خطرناکی انجامید.»
بهشتی در پایان، با اشاره به یکی از مباحث کتاب درباره جماعتگرایی، تأکید کرد: «جماعتگرایی در کنار مزیتهایی که میتواند داشته باشد، ممکن است با آفاتی نیز همراه شود که نیازمند آسیبشناسی دقیق است.»

احمد شکرچی، سخنران بعدی برنامه، سخنان خود را اینگونه آغاز کرد: «نکته نخست که مایلم به آن بپردازم، مسئله این پژوهش است. اگر بخواهیم عنوانی برای آن انتخاب کنیم، میتوان از «غیبت امر اجتماعی نزد روحانیت شیعه» نام برد. محقق در پی آن است که ببیند این غیبت در امور خیریه چگونه بروز پیدا میکند و آیا این امر به همبستگی اجتماعی کمک میکند یا از مجرای هویتگرایی به تجزیه اجتماعی میانجامد.»
وی در ادامه گفت: «پرسشی که برای من در بعد نظری مطرح میشود، به مفهوم همبستگی در کتاب بازمیگردد. همبستگی در این اثر بیشتر دلالت هنجاری و اخلاقی دارد و در سطح کنشگران مطرح میشود، درحالیکه در جامعهشناسی، وجه غالب این مفهوم به امور اجتماعی و ساختاری بازمیگردد.»
شکرچی تأکید کرد: «در این تحقیق، واحد تحلیل یا مشاهده، واحد خیریه است؛ به این معنا که با نهادهایی مواجهایم که وظیفه گردآوری و توزیع منابع مالی برای نیازمندان را بر عهده دارند. ابهامی که وجود دارد این است که آیا این پژوهش امر خیریه را در سطح کنش بررسی میکند یا در سطح ساختار و نهادهای میانجی.»
وی این پرسش را مطرح کرد: «چرا این موضوع اهمیت دارد؟ زیرا وقتی به ادوار مختلف خیریه در نهاد دین پرداخته میشود، نهاد دین به نهاد روحانیت تقلیل مییابد و نهاد روحانیت نیز به نهاد مرجعیت فروکاسته میشود. این امر باعث میشود در این تحقیق با نوعی تورم مرجعیت مواجه شویم؛ بهگونهای که آمد و رفت هر مرجع، نقطه عزیمت تحلیل قرار میگیرد. پرسش اینجاست که چرا در این تحقیق، خود خیریه نقطه آغاز پژوهش نیست؟ خیریه میتواند ذیل مرجعیت باشد یا نباشد.»
این جامعهشناس افزود: «در اینجا این سؤال پیش میآید که آیا این مراجع بودند که خیریهها را ایجاد کردند یا خیریهها ذیل حمایت مراجع قرار گرفتند؟ اینجاست که مسئله کنش و ساختار در آغاز بحث مطرح میشود. بهنظر میرسد تورم مرجعیت در این پژوهش با مسئله استقلال مرجعیت گره خورده است، درحالیکه مرجعیت همواره یا در تعامل با دربار بوده، یا بازار و یا پیروان. در روایت اسطورهای گفته میشود که پس از انقلاب این استقلال شکسته شده، درحالیکه مرجعیت همواره یا دولتی بوده یا متکی بر بازاریان.»
شکرچی در پایان، با تأکید بر مسئله هویتگرایی گفت: «پرسش این است که مرجعیت شیعه چه زمانی هویتگرا نبوده است؟ در ادوار مختلف، چه در مکتب حله، چه نجف، کوفه، لبنان یا قم، واحدهای هویتی همواره در تاریخ بیوت مراجع حضور داشتهاند. هویتگرایی در دنیای امروز پدیدهای جهانی است که در ادیان مختلف در حال وقوع است و اگر مقیاس جهانی آن را در نظر نگیریم، دچار خطا در تحلیل خواهیم شد.»

در پایان برنامه، آرمان ذاکری، مؤلف اثر، در پاسخ به نقدهای مطرحشده، نکاتی را بیان کرد. وی درباره دشواری مطالعه دین در ایران گفت: «بوردیو معتقد است جامعهشناسی دین امری ممتنع است زیرا اگر از میدان دین دور باشید، اساساً نمیدانید در آنجا چه میگذرد و اگر درون میدان باشید، دیگر نمیتوانید درباره آن سخن بگویید. میدان دین بهقدری پیچیده است که مطالعه آن کاری بسیار دشوار به شمار میرود. این کتاب را باید گامی نخست در این حوزه دانست.»
ذاکری در پاسخ به مسئله هویتگرایی گفت: «زمانی که این تحقیق را آغاز کردم، اصلاً تصور نمیکردم با مسئله هویتگرایی مواجه شوم. با این پرسش شروع کردم که نهاد روحانیت در مسائل اجتماعی چه جایگاهی دارد. خیریه را بیرون از میدان بار نکردم، بلکه وارد میدان شدم تا ببینم کنشگران این حوزه چگونه درباره خیریه میاندیشند.»
وی در ادامه تأکید کرد: «در جامعهشناسی دین باید چهار حوزه را از یکدیگر تفکیک کرد و همزمان نسبت آنها را با یکدیگر سنجید؛ اسلام ارتدوکس یا اسلام سنتی حوزه که تمرکز اصلی پژوهش من بر آن بوده، اسلام حکومتی، اسلام مردم و اسلام روشنفکران. میپذیرم که هرجا از نهاد دین سخن گفتهام، باید تصریح میکردم که منظورم اسلام مرجعیت است.»
این پژوهشگر علوم اجتماعی در پاسخ به مسئله نهادمندی خیریهها عنوان کرد: «در بحث نهادها، تمرکز من بر نهادسازی بوده است، نه فعالیتهای پراکنده فردی. منظور، مؤسسات و سازمانهایی است که فعالیتهایشان تداوم یافته و به مجموعهای از رفتارهای تکرارشونده تبدیل شدهاند که میتوان از آنها بهعنوان نهاد یاد کرد.»
مؤلف اثر در پاسخ به نقد شکرچی درباره استقلال روحانیت گفت: «یکی از ایدههای مطرحشده در کتاب این است که علما همواره دو پایه مالی داشتهاند؛ یکی اتصال به حکومتها و دیگری اتصال به جامعه. میزان اتکای این دو پایه در دورههای مختلف تاریخی دچار فراز و فرود شده است. در دوره پس از قاجار و بهویژه دوران رضاشاه، این وضعیت بهسمت تکپایه شدن پیش رفت؛ بهگونهای که حمایت دولت کاهش یافت و اتکای روحانیت به جامعه افزایش پیدا کرد.»
ذاکری در پایان تأکید کرد: «هویتگرایی همواره در ادیان وجود داشته است، اما زمانی که با پدیدههایی مانند بنیادگرایی در منطقه مواجه میشویم و این جریانها با نهادهای خیریه گره میخورند، با وضعیتی تازه روبهرو هستیم که پیش از این به این شکل وجود نداشته است.»
در پایان برنامه، جلسه پرسش و پاسخ با حضور مخاطبان برگزار شد.