نخستین روز نشست «صلح از نظرگاهِ مولانا» با حضور مولاناشناسانِ کشورهای فارسی‌زبان


تاریخ انتشار: ۱۳۹۷/۱۰/۹ - ۱۲:۵۴:۰
آخرین تاریخ بروزرسانی: ۱۳۹۷/۱۰/۹ - ۱۹:۲۰:۵۹
نخستین روز نشست «صلح از نظرگاهِ مولانا» با حضور مولاناشناسانِ کشورهای فارسی‌زبان
هشتمین نشستِ «مِهرِمولانا»، با عنوانِ «صلح از نظرگاهِ مولانا»، عصر شنبه هشتم دی در تالار قلم سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران آغاز به‌کار کرد.

هشتمین نشستِ «مِهرِمولانا»، با عنوانِ «صلح از نظرگاهِ مولانا»، عصر شنبه هشتم دی در تالار قلم سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران آغاز به‌کار کرد.

به گزارش روابط‌عمومی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، در آغاز این برنامه، «هانیه گرائیلی»، مدیرکل حوزه ریاست، روابط‌عمومی و امور بین‎‌‍‌الملل سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، نکاتی را با حاضران مطرح کرد. او در سخنان خود گفت: درسرزمین پرآفتاب نه هرگز سیرابِ ایران، در بستر همیشه فراهمِ عرفان، عشق، نیروی جهنده زندگی است و مقصود آن است که انسانِ میرا با آن به جاودانگی برسد و به تعبیری؛ نفحه حیات‌بخش باشد.

او ادامه داد: زبان پارسی، به عنوان نقطه تلاقیِ نقش و خط و موسیقی، زبان عشق است اما چه می شود که در اقلیم شاعرزادگان و پری‌وشان، شاعرِ شاعران مولانا است و اگر سعدی، معلم اول و حافظ، نگارگر شعر و فردوسی، حماسه آن است.... بی بدیلند که بی بدیل. بدون شک، تکامل یافته ترین مغز این اقلیم، خالقِ مثنوی است. جوهر جواهر مولانا، جست‌وجوی انسان کامل در قالب مثنوی است.

وی افزود: انسانی که گوشت و پوست و استخوان دارد؛ با ما می نشیند و برمی خیزد اما سر به ابر نیز می ساید.اگر شاهنامه، حماسه ایران پیش از اسلام است، مثنوی، حماسه ایران اسلامی است. چه بسا ایرانِ مثنوی بار سنگین تری از تاریخ برگُرده دارد و بار اندیشه‌گی متنوع‌تری بر سر.

گراییلی اظهار کرد: انگار حوادث و تجارب تلخی که بر سرزمین رفته، او را آبدیده کرده؛ جنگ عقاید، تعصب، نیرنگ علمای دین، کشتارهای بیهوده و سنگدلی های حکام، زمینه بسیار مساعدی برای تفکر عرفانی پدیدآورده است. و پافشاری برای حفظ استقلال فکری ایرانی در عین نگاهداری دین، منجر به پیوند خجسته افکار ایرانی – اسلامی گشته است.

او اضافه کرد: در مثنوی، میدان جنگ بسیار وسیع است اما پیش از کارزار با دشمن از خود می پرسد: من چه کسم؟ و چرا جنگ باید باشد؟ پس به سراغ جنگ با دشمن خانگی و درونی یعنی نفسی می رود که بسی سهمگین تر از ضحاک و افراسیاب است. به راستی؛ افکار بلند، جهان وطنی بودن و کثرت گرایی و انسان دوستی فراتر از مرزهای مذهبی و عقیدتی سبب شده تا امروز در قرن بیست و یکم نیز پرمخاطب ترین و پرشمارگان ترین کلام مکتوب را در گستره غرب و شرق داشته باشد، زیرا جهان تشنه پیام مبارک عشق است و او «پیام آور عشق».

مدیرکل حوزه ریاست، روابط‌عمومی و امور بینالملل سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران ابراز کرد: اگر ما فارسی زبانان شیفته کلام مُطّرا، مطهر و منور آن فلک‌پیمای چُست‌خیز باشیم عجیب نیست؛ چون ما «ملت شعریم» و به سرودن و شنیدن شعر محتوم؛ اما سرِّ دلبری مولانا به گونه ای ست که خَلقی را «صید» کرده و تیر عاشقی و دلبری اش، قلب جهانیان را نشانه رفته است.  باری هر که دولت همنشینی او داشته باشد، مست و مفتون شراب اشراق و قوّت اخلاق و جرعه نوش جام این آموزگار روح پرور خردنواز می شود: عشق من با لب شیرین تو امروزی نیست/ دیرگاهی ست کزین جام هلالی مستم.

وی یادآور شد: و دریغا؛ اگر در مهلت عمر، از بحر معانی بیکران و جلوه ای فراخ کلام او در زنده نگاهداشتن جان خویش نتوانیم بهره بگیریم؛ مصداق آیه شریفه «قُلْ إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أهْلیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَه» خواهیم بود؛ تو مگو همه به جنگند وز صلح من چه آید؟/ تو یکی نِه‌ای، هزاری، تو چراغ خود برافروز.

او در پایان گفت: حاشا و کلا؛ او به راستی استاد مسلم طریقت است. و فقط اوست که می تواند از وقایع عادی و پیش پاافتاده کوچه و بازار، تشبیهات و پیوستی آسمانی بسازد. و هم اوست که با افسون کلامش، نه از انبیا بل که از شبان و ایاز و هلال و صدر خجند و شاه و کنیزک، افسانه «ابدال حق» و اولیاءالله می سازد. و در آخر؛ ازخداوند متعال خواستارم که ذره ای از حس عالی و شیفتگی این عاشق شوریده را به کام ما بچشاند تا ما نیز دست از طلب نکشیم و زندگی را به معنا بنگریم.

مریم موسوی: به دنبال راهی به سویِ صلحِ پایدارِ جهانی

سپس، «مریم موسوی»، مدیر مؤسّسه‌ فرهنگی-هنریِ سروش مولانا، بیانیه همایش را قرائت کرد که در متن آن آمده است:

«1. در زمانه‌ای که، به واسطه‌یِ جهان گستریِ پدیده‌یِ ماشینیسم و پیش‌رفتِ دم افزونِ علومِ تجربی و فنّاوری‌هایِ ناشی از آن، قدرتِ بشر به نحوی بی‌سابقه و به طرزی باورنکردنی افزایش یافته است، طبعاً، بدخواهان و نادانان، نیز، از نیرویِ تخریبگری و ویران‌سازیِ بغایت بیشتری برخوردار شده‌اند و، بنابراین، برای جلوگیری از به فعلیّت رسیدن نیرویِ اینان، بر نیک‌خواهان و دانایانِ بشری فرضِ عین است که از هیچ کوششی فرو نگذارند.

2. یکی از این کوشش‌ها، که احیاناً ازمهمترینِ آنها هم هست، سعی در جهتِ توسعه و تعمیقِ صلح‌طلبی و آشتی‌جویی، در جامعه‌ای جهانی، است، چرا که در محیط و فضایِ دشمن خویانه، نزاع‌آگَند، و متشنّج آنان که بیشترین منفعت را حاصل می‌کنند بدسگالانِ قدرمنداند، نه نیک اندیشانِ مصلحت‌نگر؛ و، بنابراین، این بدسگالان برای نزاع‌انگیختن از هیچ کاری روی نمی‌گردانند.

3. و، دست بر قضا، اینک همه‌ ما در روزگاری به سر می‌بریم که، به جهات عدیده‌ای، از همه‌ روزگارانِ گذشته ناآرام‌تر و هیجانی‌تر و، در نتیجه، تُردتر و شکننده‌تر است. مهمّترینِ این جهات، چنان که ناگفته پیداست، عبارتند از: انواع و اقسامِ بیعدالتی‌ها، فقدانِ آزادی‌ها، شکاف‌هایِ پدیدآمده میانِ داراها و ناداران، و ایدئولوژی‌زدگی‌ها و بنیادگرایی‌هایی که فقط با فریبگاری و خشونت‌ورزی تنفّس می‌توانند کرد.

4. همه فعّالیّت‌هایِ نظری و عملی‌ای که انسان دوستان و خیرخواهان برایِ تضعیف این عواملِ نزاع‌انگیز کرده‌اند، می‌کنند، و خواهند کرد نه فقط مفید، بل، ضروری‌اند و باید ترغیب و تقویت شوند. هرچه به نفعِ صلح انجام گیرد به صلاحِ نسل‌هایِ کنونی و آینده‌ بشریّت است.

5. در عین حال، از دیرباز، همه‌ فرزانگان، از جمله‌ عارفان، و بسیاری از بنیان‌گذارانِ ادیان و مذاهب، الاهی‌دانان، و فلاسفه ریشه‌ صلحِ بیرونی را در صلحِ درونی جُسته و یافته‌اند. بنا به رأی اینان، که مولانا جلال‌الدّین بلخی، نیز، در زمره‌ آنان محسوب است، تا آدمی با خود در آشتی نباشد نمی‌تواند با دیگران به آشتی برسد. شرطِ لازمِ تحقّقِ صلح در مناسباتِ آدمیان با یک‌دیگر پیداییِ آشتی در ارتباطِ آدمی با خوداش است.

6. سودمند و، بل، بایسته است که همه‌ صلح‌طلبانِ جهان به این آموزه، نیز، توجّه و اهتمام کنند و در ایضاح و توجیهِ آن سعیِ بلیغ بورزند و، با مَدَدجویی از آخرین دست‌آوردهایِ عالمانِ روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، و اخلاق، در راهِ عرضه‌ پیش‌نهادهایِ عملی برای پدید آمدنِ این صلحِ درون گام بردارند و، از این ره‌گذر، راهِ دیگری، نیز، به سویِ صلحِ پایدارِ جهانی بگشایند- راهی که بعید نیست، و احتمالِ قوی می‌رود، که مطمئّن‌ترین راه برایِ نیل به این آرمانِ جهانی باشد.

7. و، سرانجام، وقتِ آن رسیده است که برایِ رفع مشکلاتِ عملیِ جامعه‌ بشری، در هر زمینه و حوزه، افزون بر اقبال به آخرین مطالعات و تحقیقاتِ عالمانِ علومِ تجربیِ انسانی، از نو، نگاهی حقّ‌طلبانه و ژرف نیز به تعالیمِ همه‌ عارفانِ جهانی بیفکنیم و بدانیم که چنین نگاهی برکاتِ فراوان، برای حال و آینده‌ نوعِ بشر، خواهد داشت.

بادا که همه‌ ما، انسانها، به تعادل، هماهنگی، آشتی، و آرامشِ درون دست یابیم! بادا که آرامشِ جان‌مان مایه‌ آرامشِ جهانِ‌مان شود! بادا که یکایکِ ما با خود یک دل و با دیگران همدل باشیم! چنین باد! چنین‌تر باد!».

شجاع‌پوریان: در دنیای وانفسای امروز برای رسیدن به آشتی به آموزه‌های مولانا احتیاج داریم

در ادامه،«ولی‌الله شجاع‌پوریان»، معاون امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران نیز در این مراسم ضمن تبریک میلاد حضرت مسیح گفت: قرآن کریم بهترین تعریف و مبراترین توصیف را از مسیح آورده است. عیسی‌ای که بین تولد او و تولد پیامبر اسلام 500 سال فاصله بوده و در این گزار تاریخی آیین آن را زنگار خرافه و تحریف گرفته است. اما قرآن در صحت پیامبری او و دینی که آورده تاکید دارد. به‌عنوان مثال مفهومی تحت عنوان ثلثیت به وجود آمده که از دید مسلمانان تعبیر درستی نیست اما بعد از موسی کلیم‌الله قرآن بیشترین توصیف و داستان‌سرایی را از عیسی‌بن مریم دارد. او در عِداد پیامبران اولوالعزم است.

این معاون شهردار تهران افزود: عیسی مسیح از جهات دیگری نیز به اسلام نزدیک است چراکه پیامبر ماقبل پیامبر اسلام بوده که بعثت او را بشارت داده است و از طرف دیگر بیشترین تعداد پیروان را در جهان دارد. همچنین در باور شیعی ما عیسی مسیح در صلح نهایی جهانی که توسط امام زمان مهدی موعود برقرار خواهد شد حضور دارد و او را کمک خواهد کرد.

 این مدیر شهری متذکر شد: در جوار مولاناپژوهان به خود حق نمی‌دهم که درباره مولانا صحبت کنم اما همین‌قدر می‌گویم در دنیای وانفسای امروز که جنگ و ستیز و کینه و دشمنی سراسر آن را گرفته برای رسیدن به آشتی به آموزه‌های مولانا احتیاج داریم و نباید فراموش کنیم که این آموزه‌های صلح‌انگارانه در اندیشه مولانا از دین محمدی آمده است.

 شجاع‌پوریان اضافه کرد: در کتاب آسمانی اسلام مدام از صلح سخن رفته است و در 142 آیه قرآن واژه صلح و مشتقات آن دیده می‌شود و به نوعی شعار جهانی قرآن این است که با همدیگر سازش کنید و در زمان درگیری و مشاجره به صلح روی بیاورید و در یک کلام صلح خیر بشر است. بنابراین در متون ادبی غنی فارسی که تحت آموزه‌های این دین قرار دارد نیز صلح و مدارا بیش از پیش به چشم می‌خورد و حتی کتاب‌های جداگانه از بزرگان ادبیات کلاسیک در زمینه صلح می‌بینیم».

اکرمی: به اعتقاد مولانا تمام اختلافات در ادیان ظاهری است و در باطن همه یک وحدت را شکل می‌دهند

سخنران بعد، «امیر اکرمی»، مولاناپژوه بود که در سخنان خود با عنوان «کثرت‌گرایی مولانا زمینه‌ساز صلح جهانی» اظهار کرد: من می‌خواهم به این دو پرسش پاسخ دهم که چرا کثرت‌گرایی می‌تواند زمینه‌ساز صلح باشد و چرا مولانا را کثرت‌گرا می‌دانیم؟ متفکری کاتولیک گفته بود بدون صلح بین ادیان بین ملت‌ها صلحی اتفاق نمی‌افتد و بدون گفت‌وگو بین ادیان هم صلحی میان‌شان درنمی‌گیرد. من نیز می‌گویم بدون کثرت‌گرایی و نگاه کثرت‌گونه به دین هم اساسا گفت‌وگویی بین ادیان رخ نمی‌دهد. اگر رابطه بین ادیان با یکدیگر و همین‌طور رابطه ادیان با دیگر مناسبات اجتماعی در صلح باشد جهانی پر از صلح خواهیم داشت چراکه ما چه بخواهیم چه نخواهیم ادیان نقش مهمی در زندگی بشر بازی می‌کنند پس رابطه صلح با کثرت‌گرایی ارتباط نزدیکی با همدیگر دارد.

 اکرمی افزود: برخی کثرت‌گرایی را مفهوم لیبرال می‌دانند که از پس لیبرالیسم و از عصر روشنگری به وجود آمده و در مقابلش جبهه می‌گیرند. اما باید بپذیریم ادیان در عین تفاوت‌هایی که با هم دارند که قابل انکار هم نیست یک وحدت نیز در پس پرده‌‌شان وجود دارد که بعضا با رویکردهای فلسفی، تاریخی، اخلاقی یا عرفانی به آن می‌رسیم. در مقابل کثرت‌گرایی نظام شمول‌گرایی یا اقتصادگرایی هست که می‌گوید یکی از ادیان بر دیگری برتری مطلق دارد یا اینکه دست کم خودش را کامل‌تر و برحق‌تر می‌داند.

 این مولوی‌پژوه سپس در پاسخ به آن دسته که کثرت‌گرایی را برآمده از لیبرالیسم و تغییرات چندقرن اخیر در غرب می‌دانند گفت: ما وقتی در آثار امثال مولانا دقیق می‌شویم کثرت‌گرایی را به عینه می‌بینیم و این نشان می‌دهد که این مفهوم از دل تحولات نوین غرب بیرون نیامده بلکه یک گرایش و منش عرفانی است و حتی در بین عرفای مسیحی نیز دیده می‌شود. مولانا معتقد است که این کثرت و اختلافات میان ادیان و انسان‌ها نازدودنی است. یعنی هیچ تیمی نمی‌تواند هرچقدر هم که تلاش کند دیگری را از صحنه بیرون کند.

 او ادامه داد: از دید مولانا امر متعالی یا خداوند بیان‌ناپذیر است یعنی ما تنها توصیفاتی از او به دست می‌دهیم که تنها تولید ما انسان‌هاست پس در نتیجه محدود است پس نباید جنگی برای نو تعاریف وجود داشته باشد. در ثانی مولانا می‌گوید تمامی این تفاوت‌ها و اختلافات در ادیان ظاهری است و اگر در باطن آنها دقیق شویم می‌بینیم که همه یک وحدت را شکل می‌دهند.

اکبرزاده: مثنوی معنوی مستقیم و غیرمستقیم به صلح و جنگ پرداخته است

در ادامه، «سیده‌شکوفه اکبرزاده»، پژوهشگر ادبیات فارسی از افغانستان، نیز در این نشست با عنوان «مولانا و استراتژی صلح» برای حاضران صحبت کرد و گفت: صلح، تفاهم، آشتی، مسالمت و واژگانی مانند اینها، ابزاری جهت برقراری ارتباط دوستانه، بین موجودات هستند و در مقابل واژگانی چون جنگ، تخاصم، قهر و مخالفت قرار می گیرند.

او ادامه داد: منطقه ما به خصوص افغانستان از دیرباز آماج حملات و درگیری های پی در پی بوده است. جنگ های داخلی، جنگ قدرت و جنگ های ایدئولوژیک نمونه های بارز آن است. مولانا جلال الدین محمد بلخی، فرزند بلخ باستان نیز از قربانیان جنگ بوده است. کودکی او با اخبار جنگ و مهاجرت بسوی قونیه شکل گرفته است. بنابراین تنها با جنگ و اثرات مخرب آن آشنایی کامل داشته بلکه هجرت و همزیستی با دیگران را تجربه کرده است.

اکبرزاده در ادامه گفت: مثنوی معنوی مولانا ازجمله آثاری است که بطور مستقیم و غیرمستقیم به صلح و جنگ پرداخته است. گرچه واژه های صلح، آشتی، جنگ، قهر و اینها به وفور در مثنوی و سایر آثار مولانا به کار رفته است اما با مطالعه دقیق مثنوی، مبحث صلح طلبی را می توان در کل اندیشه مولانا جستجو کرد. نتیجه اخلاقیِ اغلب داستان های مثنوی بر وحدت و یگانگی و صلح دوستی اشاره دارد.  پس جای هیچ نوع تردید نیست که مثنوی مولانا دیباچه صلح و نشانه دوستی انسان ها است.

وی افزود: بنابراین با پژوهش در مثنوی معنوی می توان به شمه ای از تفکر صلح طلبی مولانا پی برد و از آن در استراتژی های صلح جهانی بخصوص افغانستان که بیش از هرکشور دیگر در این منطقه، درگیر جنگ است بهره برد.

این پژوهشگر افغان ادامه داد: افغانستان زادگاه مولانا، حدود نیم قرن است که گرفتار تنش ها و منازعات خانمان سوز است. مردم و دولت افغانستان به کرات برای صلح پایدار تلاش کرده و می‌کنند ایجاد شورای عالی صلح، گفت‌وگوهای افراد درگیر، ایجاد بورد مشورتی صلح و ده ها و صدها کتاب و مقاله در باب صلح، همه و همه نشانگر خستگی مردم افغانستان از جنگ های پایدار در این کشور است.

او در پایان گفت: استراتژی صلح افغانستان و استراتژی صلح جهانی با تحقیق در اندیشه بزرگانی چون مولانا می تواند راهبردهای بهتری را برای صلح پایدار تعیین کند و در این میان اندیشه  صلح طلبانه مولانا که خود از جنگ تاثیر پذیرفته و برکت و نعمت صلح را درک کرده است، مهم و قابل تامل است.

سالاری‌نسب: «این جهان جنگ است کل چون بنگری/ ذرّه با ذرّه چو دین با کافری» بیانیۀ فکریِ مولانا است

در آغاز بخش دومِ نخستین روز نشست «مهر مولانا» در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، «مهدی سالاری‌نسب»، پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی با حاضران سخن گفت. او با اشاره به مولانا و نیز شمس و به طورِ عموم نگرش عرفانی دربارۀ صلح اظهار کرد:  عرفان راهِ سلوک به سمت حق است و راهی است از زهد به فنا، و سرمایۀ راه هم نیاز و طلب و عشق است. جان مایۀ عرفانی اسلامی را در سه اصطلاح زهد و عشق و فنا باید دنبال کرد.

او در ادامه گفت: فنا چیست، فنا مردن جسم نیست، مردن سالک است از تمایلات و خواسته های خویش. سالک باید به آنجا برسد که هیچ چیز غیر از حق را نخواهد و شرح این ماجرا را در تمام کتابهای عرفانی می توانید بخوانید و هزاران صفحه و داستان در این خصوص آمده. اما نکته اینجاست که این قضیه سلوک و فنا و زهد برای چیست؟ به این علت که انسان لحظه ای از خواستن و نیازمندی رها نیست، و این نیازمندی به غیر حق سببِ همۀ مفسده ها می شود. شمس از این رو می گوید: هر کسی را انانیتی هست.

سالاری نسب اظهار کرد: یکی از جلوه های این خواستن در زندگی اجتماعی که مجال بحث مفصلش در اینجا نیست اما شایستۀ تأمل بسیار است این است که تمام زندگیِ انسان در اجتماع از یک منظر رقابت است. ما دائما در رقابتیم نه تنها در رشد اقتصادی و پیشرفت کاری، حتی دینداران هم در اعمال نیک در رقابتند که غرفه های بهشتی شان مجلل تر باشد. حتی در عشق هم در متون عاشقانه همیشه علاوه بر عاشق و معشوق، یک رقیب هم در میان است. این وضع جنگ نهانی را در همۀ اعمال انسانی تعبیه می کند. شما همینطور که پیشرفت می کنید معنی اش این که می خواهید عده ای را پشت سر بگذارید و بر آنها غلبه کنید.

برای مثال وقتی مولانا می گوید:

هم چنان هر کاسبی اندر دکان

بهرِ خود کوشد نه اصلاحِ جهان

این پژوهشگر ادبیات فارسی یادآور شد: او به نکته ای اجتماعی اشاره دارد یعنی اینکه جهان چنین می گردد و در اینجا جانب مثبت این امر را در نظر دارد، اما جهان مثل ترازوست که هر طرفش بالا برود یک طرف دیگر پایین بیاید. بله هر کس برای خود می کوشد اما در این برای خود کوشیدن دیگرانی را پشت سر می گذارد. رقابت از شالوده های عالم انسانی ست و لاجرم همواره جنگی پنهان را در همۀ اعمالِ ما تعبیه می دارد. ضمنا در نظر داشته باشید که عرفا قائلند که عقول و استعدادها در اصل متفاوتند، همین امر به علاوۀ این نکته دوم، یعنی خواستن و در نتیجه رقابت، باعث سیطرۀ برخی بر برخی می شود، بالا و پایین، حاکم و محکوم، آمر و مأمور، رئیس و مرئوس. از این روست که مولانا در مقدمۀ دفتر ششم که به نظر من بیانیۀ فکریِ مولانا در اواخر عمرش است می گوید:

این جهان جنگ است کل چون بنگری

ذرّه با ذرّه چو دین با کافری...

جنگِ فعلی هست از جنگِ نهان

زین تخالف آن تخالف را بِدان...

این جهان زین جنگ قائم می بود

در عناصر درنگر تا حل شود...

پس بنای خلق بر اضداد بود

لاجرم ما جنگییم از ضرّ و سود

او حتی از جنگ درونی خودش هم خبر می دهد:

هست احوالم خلافِ همدگر

هریکی با هم مخالف در اثر

موجِ لشکرهای احوالم ببین

هر یکی با دیگری در جنگ و کین

و توصیه می کند که به جنگ دیگران مشغول نشویم و تکلیف خود را با خود روشن کنیم. حق است که می تواند آدمی را از این جنگ دائمی رهایی دهد و او را به عالم صلح و یکرنگی برساند:

می نگر در خود چنین جنگی گران

پس چه مشغولی به جنگِ دیگران

یا مگر زین جنگ حقّت واخرد

در جهانِ صلحِ یکرنگت برد

تمیزال: مولانا در مثنوی، ریشه بسیاری از جنگ ها را برداشت های سطحی از مسائل دانسته است

«علی تمیزال»، مدیر گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه سلجوق ترکیه هم در این نشست با موضوع «صلح و دوستی از نظرگاه مولانا» سخنانی ایراد کرد و گفت: مولانا، این سفیر صلح و دوستی، بارها در داستان های مثنوی، انسان ها را به اتجاد فکری دعوت می کند. مولوی معتقد است که اختلاف های مردم به علتِ عدمِ درکِ درستِ از مسائل است و برداشتِ نادرستِ آنها از حقایق، دنیا را اینچنین به جنگ و دشمنی می کشاند. باید دانست که جنگ، خونریزی، ستم، استضعاف، نابرابری و دشمنی همه ریشه در نادانی دارد. کسی که از روی نادانی، تصور می کند که فقط اوست که درست می اندیشد و فقط همیشه افکار او صحیح است، نمی تواند تضادِ بین واقعیت ها را درک کند.

این پژوهشگر تُرک بیان کرد: اگر ما فقط خود را اسیر تعصب های نژادی، مذهبی، ملیتی، حزبی و در یک کلام، خود را اسیر «خودخواهی»های خود کنیم و دیگران نبینیم، مسلما نمی توانیم محیطی را برای تبادل عقاید و دوستی و برادری با دیگران ایجاد کنیم. مولانا در آثار و افکار عرفانی خود به ما می آموزد که در برخورد با دیگران، باید اول رضایت «خدا» را در نظر بگیریم و بعد به «خود» فکر کنیم.

او افزود: مولانا همیشه در آثار خود انسان را به محبت کردن دعوت می کند. مولانا محبت را کیمیای گران‌بهای عشق می داند. همچنین در مثنوی، ریشه بسیاری از دشمنی ها و جنگ ها، جهل ها و برداشت های سطحی از مسائل دانسته شده است. مولوی بر این باور است که اگر در دست انسان ها شمعی هدایتگر باشد و چشمی معنابین پیدا کنند، دیدشان نسبت به جهان دگرگون خواهد شد.

وی خاطرنشان ساخت: او بر این باور است که با دشمن مان هم باید به خوبی و زیبایی رفتار کنیم. ممکن است  در نتیجه این رفتار خوب بتوانیم با دشمن ها دوست شویم. حتی اگر دوست نشوند، دست‌کم دشمنی و کینه شان کمتر می شود. مولانا همچنین به اهمیتِ احسان اشاره می کند؛ زیرا احسان علاجِ بسیاری از مشکلاتِ جامعه است. احسان و هدیه دادن، علاوه بر احساسِ لذت، عشق و محبت، موجب استحکام  و ارتباط قلبی می شود.

همچنین ادامه داد: در نظرگاه مولانا، آنچه موجب رفع این اختلاف ها و ایجاد اتحاد و دوستی می شود، تمسک به پیشوایی آگاه و دینی الهی است. مولانا اختلاف دیدگاه ها را عامل جدایی و تفرقه می داند و در جای دیگر هم از بین رفتن دشمنی ها را مستلزم گرویدن به دین و پیروی از دستورهای خدا می داند.

در پایان، پیام  تصویری «نورعلی نوراُف»؛ پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی از تاجیکستان برای میهمانان پخش شد.

همچنین در بخشی از برنامه، «عبدالله عبدی»، دقایقی حاضران در جلسه را به تکنوازی تنبور خراسان(دوتار) میهمان کرد.