هشت جلسه مصاحبه آرشیو شفاهی مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس با سردار جزایری


تاریخ انتشار: ۱۳۹۱/۱۲/۱ - ۰:۰:۰
آخرین تاریخ بروزرسانی: ۱۳۹۷/۷/۱۵ - ۱۵:۲۴:۱۶
هشت جلسه مصاحبه آرشیو شفاهی مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس با سردار جزایری

سردار حاج عبدالرحمن جزايري از جمله معدود افرادي است كه بصورت داوطلب به مدت 8 سال بعنوان نيروي جهاد فارس در صحنه دفاع مقدس حضور داشت و مدال شهامت را از دست مقام معظم رهبري دريافت نمود.

 

 آرشيو شفاهي مركز اسناد و كتابخانه ملي فارس 8 جلسه (16 ساعت) از فعاليت هاي ايشان در طول دوران دفاع مقدس فيلم و مصاحبه تهيه نموده است.

 

پدر پير جهادگران، هنوز با لحني سرشار از اميد، شور و طراوات سخن مي گفت ، ايشان در پاسخ به اولين سوال ما چنين گفتند:

 

 

 

من عبدالرحمن جزايري، متولد 1314در بندر گناوه هستم. دوره دبستان را در بندر گناوه و دبيرستان را در خرمشهر گذراندم. سپس براي طي دوره نظامي به سلطنت آبادتهران آمدم و به عنوان افسر احتياط دوره فرماندهي سررشته داري را به پايان رساندم. زبان انگليسي را هم در همان دوره ياد گرفتم. سپس به جزيره خارك رفتم و در كشتيراني مشغول كار شدم، بعد به شيراز برگشتم و ضمن كار با ماشين آلات سنگين كه متعلق به خودم بود، براي انقلاب، كارهائي را انجام دادم.

 

در ‌( دوره)‌ انقلاب در كشتيراني و در هرمزگان بودم و كشتيراني را پوشش قرار داده بودم. صبح كراوات مي بستم و خيلي منظم و آراسته مي رفتم سر كشتيراني و اسم من هم جزايري بود. بعد از ظهرها لباس ساده مي پوشيدم و مي رفتم به مساجد و قرآن وحديث مي گفتم ( درباره) انقلاب و مسائل مبارزاتي سخنراني مي كردم و اسمم هم مي شد رباني. تمام تلاش من اين بود كه به استناد آيات قرآن اثبات كنم كه الان مملكت ما بر اساس احكام قرآن اداره نمي شود. اين افتخار در كارنامه زندگي من و پنجاه نفر از دانشجويان دانشگاه شيراز هست كه 24 ساعت قبل از تصرف تهران، بندرعباس يعني مركز استان را تصرف كرديم ودر استانداري مستقر شديم.

 

غروب روز هفتم شروع جنگ تحميلي همراه با يكصد نيروي مردمي مسلح شديم و با يك هواپيماي ارتشي وارد فرودگاه اهواز شديم شهري كه با همه عظمتش در آن لحظه حتي آتش سيگاري نمي توانستي ببيني. صبحگاهان خدمت دكتر چمران رسيديم و پس از تقديم برگ مأموريت از شيراز از ايشان مأموريت گرفتيم كه پادگان زرهي اهواز را پاسداري كنيم. گروههايي زير پوشش جهادسازندگي خود را به اهواز مي رساندند و جهاد در سازماندهي و به كارگيري اين نيروهاي مردمي نقش اساسي داشت، دشمن تا داخل جنگلهاي متصل به اهواز پيشروي و در بين درختان اتراق كرده بود تا در فرصت مناسب اهواز را به تصرف درآورد.دكتر چمران همراه با هزار چريك در اهواز بود. شب ها همراه گروهي زبده بدون داشتن تفنگ به جنگل مي رفتند و فقط مسلح به كارد سنگري بودند.جهادسازندگي در همين ايام نقش اول خود را دريافت كه بايد نيروهاي رزمي خود را پشتيباني كند. روزها مهمات حمل ميكرديم و زخمي ها را به شهر مي آورديم و شبها از پادگانها حفاظت مي كرديم تا انبار مهمات ما زدند براي مدت چند ساعت عقب نشستيم و به محض پايان انفجارها به پست خود برگشتيم.

 

مردم از تمامي ايران خود را پياده با موتورلنج و هرنوع وسيله ديگري به آبادان مي رساندند. از خراسان گرفته تا هرمزگان و از كرمانشاه گرفته تا لرستان و اصفهان و بوشهر و  خود را به جهاداستان فارس در آبادان مي رساندند.