گزیده مصاحبه تاریخ شفاهی با دکتر قمر آریان
خاطره
یک خاطره
گزیده مصاحبه تاریخ شفاهی با دکتر قمر آریان
استاد ادبیات فارسی و عضو شورای عالی علمی مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی،
به مناسبت 24 شهریور، سالروز فوت استاد عبدالحسین زرینکوب
... سال ششم ادبي به تهران آمدم و بعد از امتحان در دانشكده ادبيات نامنويسي كردم، دكتر زرينكوب هم سال ششم ادبي را يكي، دو سال پيش در تهران گذرانده بودند و همان سال در دانشكده ادبيات نامنويسي كردند. به اين طريق ما دو تا همكلاس و آشنا شديم.
به طور قطع ما در آراء و افكار همديگر تأثير داشتيم. اما بدون شك تأثيري كه ايشان در افكار من داشتند، خيلي بيشتر از اين بود كه من در افكار ايشان داشتم. زندگي استاد سراسر تحقيق، مطالعه و تأليف بود. آن مهرباني و عطوفت بود كه به آن شيريني و گوارايي ميداد. هيچ لحظهاي از عمرشان تلف نميشد. من البته اين فعاليت مستمر استاد را هميشه با شگفتي تلقي ميكردم. اين نبوغ فوقالعاده ايشان با يك پشتكار خيلي زيادي توأم بود. بطوري كه از كمترين فرصت براي كارهاي جدي استفاده ميكردند. اين حالت يك چيزي بود كه هميشه به آن به طور تحسين نگاه ميكردم.
من به نظرم ميآيد در كار تحقيق اعم از علمي، ادبي، عرفاني، فلسفي و تاريخي كه دكتر در تمام اينها كار كرده، همتايي در زمان معاصر براي دكتر نميشود ساخت. فكر نميكنم كه ادعا باشد. شما اگر آثار ايشان را مطالعه كنيد، ميبينيد كه واقعاً همينطور است. يعني آثار ايشان طوري است كه نه تنها در ايران بلكه در هر جاي دنيا در هر رشتهاي كه كار كردند، نمونه است.
ما معمولاً به غير از مسافرتهاي خارج كه آنجا در مهمانيهاي عمومي علمي كه ميدادند ناچار بوديم كه شركت بكنيم، در ايران ما جايي نميرفتيم و الان هم من نميروم. ما يك روز پذيرايي داشتيم كه در آن روز بيشتر دوستان ما اهل علم و غيراهل علم و آشنا همه ميآمدند. ما همان روز را وقف آنها ميكرديم. باقيش تمام، وقف كار ميشد. بنابراين هيچ اغتشاشي در كار دكتر پيدا نميشد.
مهمترين دستاوردهای زندگی ایشان را هيچ نميتوانم بگويم. براي اينكه در هر رشتهاي كه كار كردند، حق مطلب را ادا كردند. بنابراين كارهايشان مثلاً شما اگر بگوييد در فلسفه كارشان بهترين كار است، در عرفان بهترين كار است، در نقد ادبي ... هيچ نميشود گفت. بنابراين همه كارهايشان نمونه بود.
از آثار استاد حدود چهل، پنجاه كتاب چاپ شده. اما از ايشان يك انبوهي يادداشت [باقي] مانده. باور كنيد كه من اكثراً با خودم فكر ميكنم كه اين يادداشتها همه مستند هستند. من فكر ميكنم كه اگر هر ساعت عمر استاد هشت ساعت شده بود، با اين همه سفرهايي كه ما رفتيم خوب بالاخره خوابيدن دارد، زندگي دارد، ايشان كي به اين كارها رسيدند. حالا اين يادداشتها را با كتابخانهشان بنابر وصيت خودشان به دايرةالمعارف بزرگ اسلامي اهداء كردند. من اميدوارم كه امناي اين مؤسسه علمي بتوانند يادداشتها را تنظيم و منتشر كنند. آن چيزي كه دست من مانده بود، آن مقدارش كه مربوط به خاقاني ميشد، ما كتابي به اسم ديدار با کعبه جان منتشر كرديم. يك مقدار ديگرش كه مربوط به سعدي بود را هم به عنوان «حديث خوش سعدي» به مؤسسه علی اصغر علمي به اسم [انتشارات] سخن داديم كه آنها با ما همكاري كردند. [تعداد] بيشتر اين [نوشتهها] كه راجع به فردوسي است، الان در دست تدوين است و انشاءا... تا يكي، دو ماه ديگر منتشر ميشود.... روزهاي آخر [عمر] استاد براي من يادآوريش خيلي ناراحتكننده است. وليكن از آن همه تحمل تعجب ميكنم. چون بسيار بسيار ناراحت بودند. از اول در انگلستان غلط معالجه كرده بودند و بعد در امريكا نميتوانستند آن را جبران كنند. بنابراين عملهاي پي در پي، تبهاي خيلي شديد كه خودشان ميگويند تب باكتري كه من چنين تبها و لرزهاي آنطوري را نديده بودم. ولي به قدري اينها را به ملايمت و آرامي ميگذراندند كه وقتي دوستانشان به ديدنشان ميآمدند، اصلاً احساس نميكردند كه دكتر آرام نيست و با آنها حرف ميزند. حتي بعضيهايشان كه از هم گله داشتند را دلداري ميداد. ...
تاریخ مصاحبه: 1380/04/25
منبع: گروه اطلاع رسانی دیداری و شنیداری