جیمز بیلی فریزر
معرفی نویسنده
جیمز بیلی فریزر، نقاش، سیاح و سفرنامه نویس اسكاتلندی در ریلیك، نزدیكی اینورنس متولد شد. او فرزند ارشد از میان پنج پسر ادوارد فریزر و همسرش جین بود. وی، در ادینبورگ، در املاك خانوادگی و تحت تعلیم معلم خصوصی پرورش یافت.
جیمز، در آغاز جوانی به هند غربی و از آنجا به هندوستان سفر كرد. او، پس از آنكه از یافتن كاری مناسب در هند نومید شد، در سال 1821 تصمیم گرفت از راه بوشهر و تهران، به میهنش بازگردد. در قم، با لباس مبدّل وارد حرم حضرت معصومه (ع) شد، ولی در مشهد با كمك یك دوست روحانی، تبدیل به یک مسلمان واقعی شد و توانست وارد حرم شود و بیآنكه كسی مزاحمش شود، طرح هائی بكشد.
فریزر پس از شش هفته اقامت در مشهد، رهسپار غرب شد و از راه تركمن صحرا به استرآباد (گرگان) رفت و سپس در امتداد ساحل دریای خزر، به اردبیل و تبریز و ارومیه سفر كرد. او پس از كمابیش هشت ماه اقامت در ایران، در 1823 به خانه خود در اسكاتلند رسید. از آن پس طی ده سال، هفت كتاب بزرگ شامل سفرنامه و داستان نوشت كه همه آنها، جز یكی، زمینة ایرانی دارد. سفرنامه خراسان در سال های 1821 و 1822 و سفرها و ماجراها در ایالات ایرانی ساحل جنوبی دریای خزر، دربرگیرنده اطلاعاتی گران بها در باره منطفهای است كه در آن هنگام برای دنیای خارج تقریباً ناشناخته بوده است.
در 1833، لرد پالمرستون [palmerston] وزیر خارجه بریتانیا كه از سیاستهای توسعه طلبانه روسیه به هراس افتاده بود، از فریزر خواست به ایران و میانرودان سفر كند و در باره فعالیتها و نفوذ روسیه در آن نقاط گزارشی محرمانه بنویسد. فریزر، نزدیك به هجده ماه به این مأموریت
خستهكننده پرداخت و كمابیش دههزار میل را بر پشت اسب گذراند. در بازگشت به انگلستان در 1835، دو سفرنامه با عنوان سفر زمستانی از قسطنطنیه به تهران و سفرهائی در كردستان و میانرودان و نقاط دیگر نوشت. چندین سال بعد، این كتابها از آنرو كه تصویری راستین از همه جنبه های زندگی نوین ایرانی به دست داده بود، مورد ستایش لرد كرزن قرار گرفت. همچنین دو داستان قزلباش و دنباله آن به نام ماجراجوی ایرانی و نیز روایتی مفصل در باره حضور سه شاهزاده قجر- كه در 1836 به لندن رفته بودند - به رشته تحریر درآورد كه خوانندگان بسیاری را به خود جلب كرد.
گذشته از اینها او در هنر نقاشی، بخصوص آبرنگ، سبكی بدیع و زیبا دارد و در برخی از آثار خود، چشمانداز اولیه ای از هند و ایران ارائه كرده است. فریزر، در سال 1856 درگذشت.
سفر زمستانی
ادبیات انگلیسی، بیش از ادبیات هر كشور دیگری، سرشار از سفرنامه ها در باره ایرانِ قاجاری است. علت آن، ساده است و از این واقعیت مایه میگیرد كه در آن دوران بریتانیا بیش از هر قدرت دیگری جز روسیة تزاری، به ایران توجه داشته است. كمپانی هند شرقی و جانشین آن، حكومت انگلیسی هند، ایران را با چشمانی عقاب مانند از پایگاههایشان در كلكته و بمبئی زیر نظر داشتند و در جستجوی اطلاعاتی در بارة كشور، زمامداران و نقشههای زمینی آن بودند. بسیاری از مأموران رسمی آن، خواه كشوری و خواه لشكری، در ایران خدمت یا به سراسر این كشور سفر كرده بودند؛ همچنان كه افراد ماجراجوی مستقل نیز دست به چنین كاری زده بودند. برخی از آنان، با تاریخ ایران آشنائی داشتند و به زبان فارسی- كه در آن هنگام در دستگاه اداری هند رواج داشت- سخن میگفتند. چند تن از آنان، كتابهایی نوشته اند كه امروز منبع ارزشمندی برای تاریخ نگاران در همه زمینه ها به شمار میرود. یكی از آن مأموران، جیمز بیلی فریزر بود.
جیمزبیلی فریزر، در زمستان 33-1834 با مأموریت دیپلماتیك روانه ایران شد و پس از آن، كتابی با عنوان «سفری زمستانی از قسطنطنیه به تهران» نوشت كه دكتر منوچهر امیری، آن را با نام «سفر زمستانی» ترجمه كرده است. كتاب سفر زمستانی را در سال 1364 انتشارات توس به چاپ رساند. فریزر، چندین سفرنامه مفید و معتبر نوشته است، ولی تنها كتابی كه از اوبه فارسی ترجمه شده، سفر زمستانی است. سفرنامه فریزر، در باب مسائل و شرح بلاد، قرا و قصبات دوره قاجار است و از مآخذ بسیار معتبر به شمار میرود. سفرنامه زمستانی، در قالب هفده نامه به یك دوست یا همسرش نگاشته شده و در هر نامه، شرح ماجراهای سفر ذكر شده است. حوادث این سفرنامه -كه متن آن در دو جلد است- در تبریز پایان میگیرد. او، در این سفر توانسته است بار دیگر تقریباً سراسر شمال ایران و كرانههای دریای مازندران را بپیماید و در حالی كه جان خود را به خطر افكنده بود، از میان قبیله های سركش تركمان بگذرد و شاهد وضع اجتماعی و شیوه زندگانی طبقات مختلف مردم ایران باشد، از شهری و روستائی گرفته تا ایلات و عشایر! مهمتر این كه وی در این سفر به عنوان دیپلمات، از شاه گرفته تا شاهزادگان و وزیران و امیران و سرداران و حاكمان محلی را ملاقات كرده و نكتههائی در بارة آنان گفته یا از ایشان شنیده است كه در دیگر تاریخ ها و سفرنامههای آن دوران به احتمال قریب به یقین نیامده است. از آن جمله است ملاقات و گفتگوی او با فتحعلی شاه و محمدشاه و با بزرگمرد تاریخ ایران، پهلوان میدان سیاست و یكه تاز عرصة فصاحت و بلاغت، سید ابوالقاسم قائم مقام فراهانی.
فریزر، مانند تمام جهانگردان آن دوران، در ضبط لغات، خاصه اعلام فارسی دقت نكرده و غالب كلمات را به صورتی كه از مردم عادی و عامی شنیده، به قید كتابت درآورده است. فریزر در غالب موارد، بسیاری از لغات و اصطلاحات فارسی را عیناً، منتها با حروف ایتالیك آورده است. مانند: «انشاءالله»، «منزل»، «كتل» و ...غالب اینگونه كلمات را مترجم با حروف درشت یا در میان گیومه به چاپ رسانده است. نیز فریزر، تا آنجا كه مناسب بوده است، اصطلاحات دوران قاجاریان را به كار برده و مثلاً به جای ارتش، قشون و به جای افسر، صاحبمنصب نوشته است.
فریزر، پس از عبور از بایزید (مرز ایران و تركیه)، شب را در قراعینی(سیاه چشمه) گذرانده، ورود به منزل بعدی را چنین توصیف كرده است:
«پس از گم كردن رد پای گوسفندان، سرانجام به شگفتك رسیدیم، روستائی محقر كه سكنه آن فارسی زبان بودند و به اسلوب كردها میزیستند.» (ص 27)
مؤلف نوشته است:
«بانوی خانه، علاوه بر 15 تخممرغ خوب، ظرفی از «آبگوشت» Abee-ghoosht عالی به جای سوپ، در همان آشپزخانه گرم كرد.»
جهانگرد نامی، در همان خانه با دو سرباز ایرانی -كه از سر خدمت به خانههای خود بازگشته بودند، به گفت و شنود میپردازد. آنان از لشكركشیهای عباس میرزا سخن میرانند. گفتههای یكی از سربازان را فریزر در كتابش ثبت كرده است. الفاظی كه سرباز دهاتی بر زبان رانده، با خط ایتالیك به شرح ذیل مشخص شده است:
سراپرده ـ Serperdeh.
به سر مبارك شما ـ be- Ser- e mobarik - e- Shumah
صبر كن ـ Subr Koon
جبه ـ Jubbeh
والله بالله - billahـ Wallah
وی، در تشریح اوضاع نابسامان ایران در دومین سفر خود آورده است:
«قطعاً مهمترین علت را، باید در نظام فاسدی جست كه سلطان در استمرار آن می كوشد. به این معنی كه افراد خاندان خود، پسرها و دامادها و نوههای خود را به حكومت ایالات و ولایات شاهنشاهی میگمارد. این كار، باعث ایجاد دربارهای ولایتی گرانقیمتتر از دستگاههای حكومتی معمولی میشود و طبعاً هر شاهزاده ای میل دارد كه از نظر شكوه، جلال، قدرت، نگهداری موكب و ملازمانی از مأموران دولتی با برادران خود همچشمی كند... در این حال، می توان تصور كرد كه چگونه چنین نظامی، خزانه را از درآمدهای ملی خالی میكند. مطلب در همین جا پایان نمی گیرد. هر یك از شاهزادهها، با سرمشق گرفتن از پدر یا پدربزرگ خود، باید حرمسرائی بزرگ داشته باشد برای هرزگی و ولخرجی و شیرخوارگاهی برای رشد مفاسدی بیشمار به شكل شاهزادگان جوانتر.» (ص 85) «به این ترتیب، منابع درآمد كشور بیهوده به هدر می رود؛ وضع كشاورزی خراب است؛ بازرگانی آشفته و راكد است؛ راهها پر از راهزن است؛ امنیت جانی و مالی از میان رفته است و مهم تر از همه، اخلاق مردم است كه تابع نظام زور و تعدی شده است كه تمایل به دروغ و فریب و نیرنگ را پرورش میدهد و در نتیجه تقریباً تمام آنان قطعاً فاسد می شوند. همة اینها صورت می گیرد برای این كه شرارت و نفسپرستی طایفة بیكاران و تنپروران خاندان سلطنتی را ارضا كنند؛ كسانی كه هرزه ترین، ولخرج ترین، فاسدترین و مضرترین اشخاص برای كشورند.» (ص 86)
فریزر، در روزی كه در اطراف تهران در كنار ابوالحسن خان ایلچی به سیاحت و تفریح میپرداخت، پس از صرف شام، به تمجید از آشپزی ایرانی پرداخته است:
«به نظر من، مسلمًا روش آشپزی و دستور غذاپزی ایرانی، جای خالی برای خوراكهای فرانسه و انگلیس باقی نمیگذارد.» (ص 166)
و در توصیف خلق و خوی ایرانیان، چنین گفته است:
«ایرانیان صرف نظر از عیبهائی كه دارند، مردمی امیدوار و خوشخلق و شوخ و زودراضیشو هستند كه با سهولتی حیرت انگیز به انواع و اقسام سرگرمیها می پردازند و همیشه آمادهاند كه از هرچه به ایشان اندك آرامشی بخشد، استقبال كنند یا هر فرصتی را برای كامجوئی مغتنم شمارند.» (ص 178)
وی، لباس ایرانیان را بسیار متینتر و موقرتر از سایر مردمان كشورهای شرقی میداند كه زرق و برق و جلوه و نمایش چندانی ندارد.
او، همچنین به تمجید و ستایش سربازان ایرانی پرداخته و دلیری و شجاعت سربازان ایرانی را در شرایطی كه نه استراحت كافی و نه جیره غذائی دریافت كردهاند، قابل تحسین میداند. فریزر در هنگام عبور از میان تركمنها، تشخیص و مهارت دقیق آنان را درباره رد پا با سرخ پوستان آمریكا مقایسه میكند و بصیرت و دانائی ایشان را، در نتیجه تمرین و ممارست دائمی ذكر كرده است.
در نامة پنجم این كتاب، در مورد آبیاری در قرا و قصبات ایران و وضعیت اراضی شاهرود و دامغان در عهد قاجار، سخنان مبسوطی آمده است. وضعیت روستاهای سبزوار و دیگر روستاهای خراسان، درآمدهای شاهان قاجار، اراضی دیمه زار، طرز دریافت مالیات و معافیتهای آن نیز، از دیگر مسایل مورد بحث در این كتاب است.
در نامه هفدهم كتاب، درباره ماسوله چنین نوشته است:
… و از كتل صخرهای تند بالا رفتیم كه ما را به روستای ماسوله رساند. آن، یكی از قرائی است كه در موضعی بدیع منظر قرار گرفته است و از شگفت انگیزترین جاهائی است كه من دیدهام. ماسوله، بر زمینهای تخت و بلند روی شیب تقریبا عمودی كوههای غربی واقع شده است، با قله مهیب پر درختی كه روی آن قرار گرفته است و روبهروی آن، ستیغی زیبا كه بیشه و صخره و مرتع، به آن منظرهای متنوع بخشیده است. خانههای این ده از حیث صورت خارجی و داخلی، با آنچه تا آن هنگام دیده بودم تفاوت داشت. بسیاری از آنها سه طبقه بودند و در خانه بالاتر، هر كدام دو ردیف پنجره داشت، یكی بلند و دیگری كوتاه، روی هم كه منظرهی با روح و جانداری شبیه به ساختمانهای اروپائی به وجود آورده است. به من گفتند كه آنها را از روی نمونه های خانه های لزگی (قومی در قفقاز) ساختهاند. مردم ماسوله، همه یا قاطرچی هستند یا سوداگران خرده پائی كه با بلوك مجاور و در میان اراضی پست و بلند در دادوستدند. آنان نه بذری میكارند و نه چیز دیگر. جز انواع معدودی از سبزیها، اما چنان كه دیدم، از حیث دارا بودن گله و رمه غنی بودند.(صص۵۸1-۵۸0)
. سردنیس رایت، «مسافران انگلیسی در ایران در دوران قاجار و كتابهایشان»، فصلنامه اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شماره 233 و 234( بهمن و اسفند 1385)، صص135-136.
. سردنیس رایت، «مسافران انگلیسی در ایران در دوران قاجار و كتاب هایشان»، فصلنامه اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شماره 233 و 234( بهمن و اسفند 1385)، ص134.