آیین بزرگداشت چهار تن از مفاخر در تالار نسخ خطی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران


تاریخ انتشار: ۱۳۹۷/۵/۲۹ - ۹:۴۹:۰
آخرین تاریخ بروزرسانی: ۱۳۹۷/۶/۲۶ - ۹:۲۴:۱۰
آیین بزرگداشت چهار تن از مفاخر در تالار نسخ خطی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران
آیین بزرگداشت چهار تن از مفاخر، در دومین جلسه یکشنبه‌های کتابخانه ملی، صبح یکشنبه 28 مرداد در در تالار نسخ خطی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، در این برنامه که «اشرف بروجردی»؛ رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران حضور داشت، برای بزرگداشت «شهین اعوانی»، غلامحسین ابراهیمی دینانی و شاپور اعتماد صحبت کردند.

«غلامحسین ابراهیمی دینانی» پس از خوانش بیتی از فردوسی که «ز پــاکی و از پــارســـایی زن/  که هم غمگسار است و هم رایزن» گفت: در بین زن و مرد تفاوت هایی وجود دارد. اما در حکمت هم زن داشته ایم و هم مرد. حکمت و تفکر مونث و مذکر ندارد. حکمت هر کجا که باشد کار خود را می کند. اما تعداد زیادی از بانوان نبوده اند که هم حکیم و عارف باشند. در این بین اما بانوان در حکمت به حدی رسیده اند که بعید می دانم آقایان به آن ها برسند.

او در ادامه، به نقل داستانی از عطار نیشابوری پرداخت: «عارفی تصمیم گرفت که پیاده به مکه برود و در هر فرسخ هزار رکعت نماز بخواند. وقتی این عارف به مکه رسید دید کعبه سر جای خود نیست و در این لحظه دید کعبه به جای خود بازگشته و یک علیا مخدره به سمت او می آید. نزدیک تر که شد دید آن بانو رابعه است. عارف به رابعه می گوید من در این سفر با پای پیاده و در هر فرسخ هزار رکعت نماز خوانده ام. توچه کرده ای که کعبه به پیشواز تو آمده است. رابعه در پاسخ می گوید فرق من و تو در این است که تو با نماز آمده ای و من با نیاز.» بانوی دیگری در این جایگاه، حکیم ام کلثوم تبریزی است که سال های پیش کتابی از او خواندم و به عظمت او در حکمت پی بردم. باید گفت چه فرهنگ مظلومی داریم که چنین افرادی ناشناخته هستند. در غرب هم البته بانوی حکیم فراوان داریم که یکی از آنها یک ابن‌سیناشناش آمریکایی است.

او سپس در تجلیل شهین اعوانی گفت:‌ او حکمیه ای است که فلسفه را هم خیلی خوب می داند. پس از انقلاب تاکنون هم به خوبی انجمن حکمت و فلسفه را مدیریت کرده و در آن جا نقش داشته است.

«شاپور اعتماد» در ادامه پشت تریبون حاضر شد و گفت: برای من مایه مباهات است که یک عمر زیر سایه خانم اعوانی در انجمن حکمت و فلسفه حضور داشتم که به 35 سال می رسد که با او مانوس بودم. او پلی بود برای اتصال انجمن حکمت و فلسفه پیش و پس از انقلاب. اما من درباره نقش زنان و مردان، دکارتی می اندیشم. برای بیان برمی گردم به به بیان فلسفی او. زیرا در فلسفه او، تعریف انسان در تفکر است و تمایز اساسی میان فکر و جسم قائل می شود. اعوانی اما سال ها کوشیده  و کوشش کرده تا در اقبال زنان به فلسفه درایران، نقش محوری ایفا کند و قدم هایی که برداشته موثر بوده و هم اکنون، زنان فیلسوفی در انجمن حکمت و فلسفه داریم که به آنها افتخار می کنیم.

او افزود: اعوانی تجهیزاتی برای پیشرفت داشته است؛ قسمت رسمی آن شامل شاگردی در محضر دکتر داوری اردکانی، دکتر اعوانی، دکتر ابراهیمی دینانی و دکتر محقق داماد است و ناوگان غیررسمی اش هم شامل اساتیدی چون دکتر موحد و دکتر معصومی همدانی می شود و البته حُسنش آن بوده که به نتیجه مطلوب رسیده است که از جمله همکاری اش با انجمن حکمت و فلسفه در سال های پس از انقلاب است و البته کوشید تا انجمن نه تنها در سطح ملی تثبیت شده، بلکه ارتباط قابل توجه بین‌المللی هم برقرار کند. نقش او در انجمن چنان کلیدی است که وقتی برای ادامه پژوهش به آلمان رفته بود و مستقر هم شده بود، به سبب مسائلی و مشکلاتی، به او متوسل شدیم و خواهش کردیم که برگردد و فداکاری کرد، همت کرد و برگشت.

«شهین اعوانی» اما بعد، از برگزاری این نشست و گردآوردن اهل قلم و فرهنگ تشکر کرد و گفت:انجمن حکمت و فلسفه مانند هر موسسه ای، فراز و فرود دارد وامیدوارم موسسه به روزهای درخشان خود بازگردد و بماند و شکل جهانی خود را باز یابد. من هم تلاش دارم بتوانم خدمتی به اهل فلسفه در آنجا بکنم.

****

سپس درباره «محمود عابدی»، یکگی از اساتید زبان‌شناس پشت تریبون حاضر شد. «علی اشرف صادقی» از نزدیک به 40 سال دوستی یاد کرد و اظهار داشت: از قبل به او ارادت دوادور داشتم اما پس از آشنایی نزدیک، به مراتب فضل او پی بردم. با هم بسیار سفر کردیم و هرکس را می خواهید بشناسید، با او سفر کنید. عابدی محققی پرکار، سختکوش، دقیق و توانا است و آثار زیادی را ازجمله «نفحات‌الانس» جامی، «کشف‌المحجوب» جلابی هجویری، «کلمات علّیه» مکتبی شیرازی و «روضه‌الانوار» خواجوی کرمانی همراه با تعلیقات و حواشی تصحیح کرد و همه آنها گرانسنگ و ارجمند بطوریکه هریک نسخه ناسخه شدند و نمونه های پیشین را از دور خارج کردند.

صادقی ادامه داد: او افزون بر عرفان‌پژوهی، یک حافظ‌شناس هم هست و مقالات مهمی درباره دیوان حافظ نوشته است. در گروه تصحیح متون فرهنگستان زبان و ادب فارسی، چند اثر در دستور کار است که اگر مورد تصحیح قرار بگیرند، الگو خواهند بود و عابدی «سیاست‌نامه» خواجه نظام‌الملک طوسی و «دیوان قطران تبریزی» را در دست دارد. او در تصحیح، دقت بسیار دارد و هرچه به او فشار می آورند که کار را زودتر تمام کند، تسلیم نمی شود. محمود عابدی، مردی مومن و معتقد است و خُلق و خوی آرام و نرمی دارد. دارای فضایل بسیار است و رفتارش با دانشجویان و همکاران زبانزد است و البته هیچ پایان نامه به اصطلاح عامیانه آبکی از زیر دست او رد نشده است.

در ادامه «محمود عابدی» با اشاره به این نکته تصور می کند زاده شدنش چندان بیهوده نبوده است، به نکاتی درباره کتابخانه ها پرداخت و گفت: بخش زیادی از عمر من در کتابخانه ها ازجمله کتابخانه ملی در جستجوی نسخه‌ها سپری شده است. اما کتابخانه های بزرگ ما به کتاب شناس مرجع نیاز دارند تا بداند چه کتابی در کجای کتابخانه وجود دارد و مراجعان را راهنمایی کند. نه اینکه کتابدار کتابخانه حتی نداند فلان کتاب را دارد یا نه و حتی نام کتاب را هم نتواند بخواند.  نکته دیگر آنکه در جامعه مان شخصیت هایی داشته و داریم که از مفاخر فرهنگ و ادب ما هستند. آثاری داشته اند و کتاب هایی نوشته اند که بارها چاپ شده است. اما چاپ هایی از آن آثار عرضه می شود که مغلوط و مشوش است. لازم است تا بر روند چاپ آثار نظارت شود. چون ما می دانیم که یک مصحح حتی برای یک کلمه چه وقت و توانی را صرف می کند تا به درست آن برسد. جامعه ما نیاز به مرجعی دارد تا انتشار را تحت نظر داشته باشد.

***

سپس کاوه میرعباسی و غلامرضا امیرخانی از «مهدی غَبرایی» گفتند.

«غلامرضا امیرخانی» در این نشست، با ذکر یک خاطره از همکاری با مهدی غبرایی گفت: در سال 1373، زمانی که در یکی از کتابخانه های شهرداری تهران سمتی داشتم فردی به آن جا مراجعه کرد. آن شخص وقتی خود را معرفی کرد و یاد برخی از کارهای ترجمه او افتادم و در ادامه گفت: «مدتی است داغدار برادرم هستم و به دنبال جای دنجی برای کار هستم». در طول همکاری با غبرایی متوجه شدم در زمان ترجمه کتاب، واقعا با کتاب زندگی می کند.

او با بیان اینکه آثار غبرایی یک گنجینه است ، گفت: همه آثار او از نویسندگان مختلف مانند هاروکی موراکامی، خالد حسینی و... نشان دهنده کارنامه درخشان او است.

در ادامه، «کاوه میرعباسی» برای حاضران سخن گفت: غبرایی نام آشنا تر از آن است که احتیاج به تعریف داشته باشد. اما با توجه به سابقه دوستی ۲۰ ساله من با او شاید نکاتی را بدانم که هرکسی آنها را نداند.

او در ادامه با بیان اینکه غبرایی بیش از ۴۰ سال است که در حوزه ترجمه فعالیت دارد گفت: همه کارهای او از روی عشق انجام شده است اما شخص غبرایی به نویسندگان آسیا و آفریقا علاقه خاصی دارد. نام برخی نویسندگان به نام او گره خورده است و خیلی از نویسندگان را او معرفی کرده و باعث شده است که با ما ادبیات آنها آشنا شویم.

میرعباسی افزود: یکی از نکاتی که در زندگی هر کسی مهم است این است که اگر منبع درآمد و کار با عشق باشد یک موهبت است و این موضوع درباره غبرایی وجود دارد. نکته دیگر که باید به آن اشاره کنم این است که وقتی درباره یک مترجم خوب صحبت می کنیم او باید توان ترجمه به هر دوشکل برگردان را داشته باشد. غبرایی علاوه بر این توانایی، به حوزه های مختلف مانند سینما، نقاشی، موسیقی، تاریخ و... علاوه بر علاقه، تخصص هم دارد و این موضوع باعث شده توانمندی‌اش در این حوزه دوچندان شود.

«مهدی غبرایی» در این نشست ضمن خوشحالی از برگزاری این آیین و قدردانی از کتابخانه ملی گفت: امیدوارم که  بتوانم تعداد کتاب های ترجمه شده خودم را به عدد صد برسانم.

او در ادامه ضمن گله مندی از برخی برخورد ها گفت: صراحتا اعلام می کنم به جای اینکه وساپلی را فراهم کنند تا بی دغدغه و با آسودگی خاطر کار کنیم مرتب در حال اشکال تراشی هستند.

او ادامه داد: ۳ جلد ترجمه شده بنده از موراکامی سه سال مانده است. در حالی که برای هر جلد این کتاب بیش از یک سال و نیم وقت صرف شده است  و جالب است که ارشاد برای هر جلد بیش از پنجاه مورد حذفی داده است.

این مترجم افزود: نزدیک به ۴ ماه است برای گفت و گو و حل برخی مشکلات قرار است یکی از مدیران را ملاقات کنم اما ایشان حتی یک وقت ملاقات هم نداشته. و تاکنون نیز هیچ نهاد دولتی نامی از من نبرده است و انگار که من اصلا وجود ندارم.

غبرایی اضافه کرد: از جوانی شیفته ادبیات شدم. به همین دلیل علاقه داشتم نویسنده شوم. بعد از مدتی به سمت سینما رفتم و بنا داشتم تا سینماگر شوم. اما شرایط به گونه ای رقم خورد تا مترجم شوم و در تمام این سال ها این علاقه و مطالعه درباره حوزه های مختلف مانند سینما ادبیات و... به کمک من در ترجمه آمده است.

 

***

در پایان، در پاسداشت مقام علمی «جمشید کیانفر»، رضا شعبانی و سیدعلی آل‌داود از او یاد کردند.

در ادامه «سیدعلی آل‌داود» درباره جمشید کیانفر سخن گفت. او حرفه و هنر اصلی کیانفر را تاریخ قاجار دانست و اظهار داشت: او مورخ پرکاری است و کتبی که تصحیح کرده در حیطه تاریخ قاجار است. جز تصحیح آثار دوره قاجار مانند روضه‌الصفا، مقالاتی هم در این باره نوشته که هریک نوع خود، موضوع تازه‌ای را مطرح کرده و در مجلاتی چون نشر دانش چاپ شده است. همچنین چند نشریه آن دوره که نایاب بوده را بازنشر کرده و بر هریک، مقدمه مفصلی هم نوشته است.

او خاطرنشان ساخت: اگر می خواهیم تحولات جهان امروز را بشناسیم، باید تاریخ فاجار را خوب بدانیم. چون تا تاریخ 200 سال گذشته را ندانیم، نمی توانیم به تحلیل درستی از شرایط امروز ایران برسیم. این در شرایطی است که اغلب تحلیلگران سیاسی کمترین اطلاعی از تاریخ آن دوره ندارند و خدمات علمی کیانفر از این منظر مهم است و آثاری که منتشر کرده برای غیرمورخان هم منبع ارزشمندی به حساب می آید.

سپس «رضا شعبانی»، کیانفر را شخصیتی حلیم، سلیم، علیم، خلیق، کریم و شریف دانست و گفت: پس از سال ها تحصیل و تدریس، خود را وامدار شخصیت متین او می دانم. کیانفر عزیز و مهربان است و البته معتقد به علم. اما چیزی که قدر و قیمت او را در جامعه بالا می برد، اعتقاد جازم به علم است و حتی یک کتاب از او هم نبوده که از آن محظوظ نشده باشم.

پایان‌بخش این برنامه هم، سخنان «جمشید کیانفر» بود که پس از قرائت دو بیت از ملک‌الشعرای بهار که: «بگفتا من گلی ناچيز بودم / وليکن مدتی با گل نشستم// کمال همنشين در من اثر کرد/ و گر نه من همان خاکم که هستم»، بیان داشت:

من هنوز در محضر اساتید شاگردی می کنم و الفبای شاگردی را نیاموخته‌ام. می گویند اگر برای کسی بزرگداشت برگزار شد، حتما بوی الرحمنش بلند است اما من البته کار نکرده بسیار دارم.

گفتنی است در این دورهمی، چهره هایی چون احمد سمیعی گیلانی، علی بهرامیان، محمدحسین ساکت، مسعود جعفری جزی، شهرام پازوکی، اکبر ثبوت و حسن بلخاری نیز حضور داشتند.