بازگشت

خاطره

خاطره

عنوان:
مصاحبه با استاد هوشنگ ظریف
چکیده:
نوازنده و استاد ساز تار ؛ به مناسبت 16 آذر، سالروز تولد وی
مصاحبه شونده:
استاد هوشنگ ظریف
مصاحبه کننده:
گروه دیداری- شنیداری
متن:

سال 1328 من کلاس چهارم ابتدایی بودم که در مدارس هم سرود و موسیقی درس می دادند. آن موقع یادم نمی رود که معلم سرود و موسیقی آقای نیکنواز بودند، ولی در سال 1328 برادرم با یکی دو تا از دوستانی که قبلاً رفت و آمد خانوادگی داشتیم، جزو اولین دانشجویانی بودند که به هنرستان رفتند. ایشان ساز ویلون را انتخاب کرد.

هنرستان موسیقی در سال 1328 به همت روحا... خالقی تاسیس شد. من در خانواده علاقه‌مند به موسیقی بودم. [خانوادهام هم موسیقی] گوش می دادند ولی حرفهشان نبوده و کار هنری نداشتند. فامیلی داشتیم که خودشان در کار موسیقی بودند و خیلی تشویق می کردند که چنین هنرستانی باز شده، چه بهتر که من و برادرم گرایشی به طرف موسیقی پیدا بکنیم و وارد این هنرستان بشویم. تا اینکه سال 1329 به تشویق ایشان من و برادرم آنجا به هنرستان، رفتیم.
    در آنجا زنده یاد روحا... خالقی ابتدا یک آزمایش هوشی، معمولاً از کسانی که می خواستند وارد هنرستان بشوند می کردند. ایشان [در مورد من] گفتند: «خوب است، حالا چه سازی می خواهی انتخاب بکنی؟» گفتم: «تار، گفت اِ، چطور همینطور یک‌دفعه میگویی تار، آخه مطالعه کردی؟ همینطوری چرا می گویی؟» گفتم: «خوب تار را دوست دارم». بعد دست‌های من را گرفت و انگشتانم [را دید] و گفت: «خوب انگشت‌هایت هم مناسب است. برادرت هم که ویلون میزند، تو هم که تار میزنی خیلی خوب است.»
شروع [به تحصیل] کردم اولین استاد من شادروان موسی خان معروفی (پدر آقای جواد معروفی بود)، در آن ضمن مرحوم تهرانی که در آنجا تدریس وزن شناسی و تنبک می کردند و آقای خالقی خیلی مصر بودند که کسانی که آنجا ساز میزنند آشنایی با تنبک هم پیدا بکنند از نظر ریتم که خیلی برای سازشان مفید است.
[تحصیل را] ادامه دادیم تا اینکه از هنرستان فارغ التحصیل شدیم. بلافاصله فرهنگ و هنر که آن زمان هنوز هنرهای زیبا بود ما را به استخدام خودش درآورد. چهار پنج سال به عنوان معلم سرود و موسیقی در این مدارس کار می کردیم که بعد [چون در] هنرستان از نظر ساز خودم، کمبود مدرس بود؛ آن زمان هم آقای دهلوی رئیس هنرستان شدند، از من خواستند آنجا بروم و تار را تدریس بکنم. از سال 1342 تا آخر 1359 در هنرستان تدریس می کردم.
بعد دوره عالی که باز شد من دوره عالی را هم دیدم. آن زمان چون موسی خان معروفی فوت کرده‌بودند، آقای علی اکبر شهنازی تدریس می کردند. چهارسالی هم من با ایشان کار کردم. وارد فرهنگ و هنر شدم و گرایش بیشتری داشتم به تک نوازی و بداهه نوازی داشتم.
فعالیت من مختص فرهنگ و هنر بود و اولین ارکستر صبا به رهبری آقای دهلوی با گروه‌های مختلف تشکیل می شد و من در آن کار می کردم و گروه‌های کوچکتری که در حدود هشت نفر [بودند] و آن زمان هم اولین تلویزیون ایران را آقای ثابت تاسیس کرده بود. آنجا کار می کردیم (هنوز یادم نمی رود) پله هایش خراب بود، نردبان گذاشته بودند ما می رفتیم بالا تا خودمان را می رساندیم به استودیو و برنامه ها زنده اجرا می شد و تمام هفته هر شب برنامه ای از فرهنگ و هنر بود. در هفته یک شب [برنامه] گروه ما بود. در این ضمن مسافرت‌هائی هم پیش می آمد، می‌فرستادند مسافرت و همین‌طور کارهای هنری بدین ترتیب ادامه داشت.
چون در هنرستان درس می دادم و [نیز درس می خواندم] به هرحال با استاد علی‌اکبر شهنازی به‌عنوان یک استاد برخورد دیگری [داشتم] و دست ایشان را هم می بوسیدم.
مدت چهار سال با استاد علی‌اکبر شهنازی که دوره عالی را تدریس می کردند سرکلاس ایشان می‌رفتم و درسم را می گرفتم و در همان هنرستان هم درس می دادم. 
[کار] ایشان واقعاً بی نظیر بود. در حدود شاید آخر سال 1359 و 1358 با آن سن زیاد بقدری با حوصله و مهربان! فرض بفرمایید پانزده شانزده تا شاگرد بود هر کدام می آمدند، با ایشان کار می کردند. خیلی هوش و حواس به‌جایی داشتند یعنی [وقتی] شاگرد می آمد می گفتند: «خیلی خوب بابا جون آن دفعه از آن گوشه زدید این دفعه از این گوشه ادامه بدهید». فرض کنید حالا یک دستگاهی بود، یک شاگرد دیگر می آمد یک دستگاه دیگری می زد. یعنی این قدر واقعاً در کارشان استاد بودند! نوازندگی ایشان را هم خودتان می دانید با آن سن و سال، مضراب ریز و قوی و پنجه خیلی تند و تیز [داشتند]. من با ایشان مدت چهار سال کارکردم و در همان کلاس هم من یادم است می‌زدم، ایشان گوشه درس می دادند. من دلم می خواست نقش هم داشته باشم، همان چند گوشه ای که درس می دادند، من نقش را برمی داشتم. خوب بعضی جاها متوجه نمی شدم درست نوشتم یا نه. خواهش می کردم دوباره بزنید و با مهربانی واقعاً ده بار هم می خواستم ایشان می زدند و می گفتند: «باباجون، حالا درست شد اگر باز هم احتیاج است بزنم» و واقعاً خیلی قابل احترام بودند.
- و انشاءا... خدا بیامرزدشان.

تاریخ انجام مصاحبه: 1373/9/30
منبع: گروه دیداری- شنیداری