مصاحبه با دكتر محمد دبیرسیاقی


تاریخ انتشار: ۱۳۹۷/۱۱/۲ - ۱۱:۴۸:۰
آخرین تاریخ بروزرسانی: ۱۳۹۷/۱۱/۲ - ۱۱:۵۱:۲۳
مصاحبه با دكتر محمد دبیرسیاقی

بخشی از مصاحبه سازمان اسناد و كتابخانه ملی ایران با جناب دكتر محمد دبیرسیاقی 
تاریخ: 76/4/24 ، شماره ردیف مصاحبه: 280، مصاحبه كننده: پیمانه صالحی


ـ استاد، در مدتی كه با مرحوم دهخدا همكاری داشتید، چه خاطرات جالبی از ایشان دارید؟ 
ـ البته استفاده از محضر مرحوم دهخدا خیلی جالب، پر بها و ارزشمند بود، زیرا ایشان در دوره جوانی یكی از پرشورترین نویسندگان و سردبیر روزنامه معروف «صوراسرافیل» بودند، یعنی مطالب مهمی كه در آن روزنامه نوشته می  شد، چه سرمقاله كه جنبه سیاسی داشت و چه آخر روزنامه كه تحت عنوان چرند و پرند كه مقاله طنزآمیز بود، را [ایشان] می  نوشتند. سی و دو شماره از آن در ایران به صورت هفتگی در تیراژ خیلی زیاد به چاپ رسید و عموم مردم می  خواندند و استفاده كردند. در زمانی كه ایشان به اروپا تبعید شدند، با چه زحماتی به كمك چند تن از ایرانیان وطن  دوست و علاقمند مثل: مرحوم ماجدالسلطنه پیرنیا، مرحوم علامه قزوینی، تقی  زاده و دیگران در ایور دون سوئیس سه شماره از این [نشریه] را نوشتند و در پاریس به چاپ رساندند. بعد به استانبول مراجعت كردند و مدتی مقالات متینی در روزنامه «سروش» می  نوشتند. مجدداً در ایران تا قبل از جنگ جهانی اول در روزنامه  هایی مثل «ایران كنونی» یا «شفق سرخ قدیم» [مطلب می  نوشتند]. روال كار ادامه همان روش صوراسرافیل بود، بخصوص در قسمت چرند و پرند و مقالات طنزش را [كه ایشان] می  نوشتند. بنابراین مردی بود كه می  توانست در هر جلسه اطلاعات بسیار و خاطرات ارزنده  ای را برای دوستانش حكایت بكند، منتها وضع كار این [گونه] بود كه ما در دو نوبت خدمت ایشان می  رسیدیم. یك دسته [شامل] مرحوم دكتر معین، مرحوم گنابادی و یكی دو نفر دیگر، از هشت صبح تا دوازده [ظهر] می  رفتند. دسته  ای هم بعدازظهرها [می  رفتند كه] مرحوم دكتر صدیقی، دكتر مشكور، مرحوم افشار شیرازی، دكتر منزوی و من بودیم كه به علت اینكه صبح  ها كارهای اداری داشتیم یا بعضی  ها تدریس داشتند، بعدازظهرها از ساعت چهار تا هشت می  رفتیم. در این فواصل [فقط] كار لغت در نهایت سكوت و دقت [انجام] می  شد، جز گاهی موارد كه از ایشان سؤال می  كردیم و بعضی از مطالب را راهنمایی می  كردند. ولی در این سال  های آخر، به  خصوص تابستان  ها كه ایشان به ییلاق می  رفتند (یكی دو سال در دركه و دو سال اخیر هم در دزاشیب منزلی تهیه كرده بودند) به نوبت از صبح تا شب می  رفتیم. دو نوبت در هفته مرحوم دكتر معین و دكتر صدیقی می  رفتند و دو نوبت هم بنده. گاهی كه [مرحوم دهخدا] از كار خسته می  شدند، شروع می-كردند به گفتن خاطرات گذشته خودشان، بخصوص [خاطرات] مربوط به دوره روزنامه  نویسی و یك قسمت از دوره اخیر كه مسئله ملی شدن نفت و حكومت مرحوم دكتر مصدق و .. بود. 
بنده وقتی از [محضر] ایشان می  آمدم، این خاطرات را یادداشت می  كردم كه [آنها] تحت عنوان «خاطراتی از زبان دهخدا» جمع  آوری و در آخر جلد دوم مقالات سیاسی دهخدا چاپ شده. بنابراین، همه این [خاطرات من از دهخدا] در آن كتاب هست. طنزی كه در نوشته دهخدا بوده، در سخنانش هم هست و می  توانید به آنجا مراجعه كنید. اگر بخواهیم در اینجا بگوئیم، مفصل و از حوصله گفتگو بیرون است.