مصاحبه با دكتر حسین خطیبی


تاریخ انتشار: ۱۳۹۷/۱۱/۲ - ۱۰:۴۲:۰
آخرین تاریخ بروزرسانی: ۱۳۹۷/۱۱/۲ - ۱۱:۵:۲
مصاحبه با دكتر حسین خطیبی

بخشی از مصاحبه سازمان اسناد و كتابخانه ملی ایران با جناب آقای دكتر حسین خطیبی     
 جلسه اول، در تاریخ: 76/10/28، شماره ردیف مصاحبه: 311، مصاحبه كننده: پیمانه صالحی

خطیبی

صدای دكتر حسین خطیبی

ـ حكمت، یكی از كسانی است كه به گردن معارف این مملكت حق بزرگی دارد و بایستی حقش گفته شود. من در اینجا وظیفه خودم می  دانم كه از چند جهت [قدردان او باشم.] یكی از جهت اینكه شاگردش بودم، دیگر نیز از [آن جهت] كه با امكاناتی كه او فراهم كرد، توانستم تحصیلم را ادامه دهم و دیگر اینكه بعدها هم دستم را گرفت و كمك كرد، ولی اگر از اینها كه جنبه شخصی دارد بگذریم، از نظر مملكتی، [ایشان] یكی از رجال شایسته، دانسته، بایسته و برگزیده زمان خودش بود. ایشان وقتی به كفالت رسید، به فكر افتاد كه دانشگاه را تأسیس كند. قبل از آن، دارالمعلمین قدیم [وجود داشت] كه بعداً به جایی كه من درسم را در آنجا خواندم (پشت وزارت ارشاد فعلی یعنی مجلس قدیم) منتقل شد. الآن هم آن ساختمان دانشسرای عالی [وجود دارد] و حالت موزه مانندی پیدا كرده و حق هم هست، برای اینكه خیلی از دانشمندان زمان قبل و بعد از ما از آنجا بیرون آمدند. [خلاصه] دانشكده علوم و ادبیات در دارالمعلمین وجود داشت كه رئیس آن مرحوم دكتر عیسی صدیق از دوستان داور بود و فكر می  كرد كه خودش وزیر معارف می  شود و خیلی هم دلتنگ بود كه یكی دیگر [به جای او برگزیده شده]، چون [صدیق] هم از رجال دلسوز مملكت بود و واقعاً برای شاگردانش هم به جای پدر و هم به جای معلم بود و به گردن شاگردهایش حق دارد و عاشق كارش بود.
 او تحصیلاتش را در آمریكا گذرانده و رئیس دارالمعلمین عالی (دانشسرای عالی فعلی) بود. غیر از این دو [دانشكده]، مدرسه حقوق هم در یكی از كوچه  های خیابان لاله  زار- كوچه  ای كه الآن اداره روزنامه كیهان در آن هست- در خانه بزرگی مستقر بود. رئیس مدرسه حقوق هم مرحوم دهخدا بود. منتها فقط اسم مرحوم دهخدا، عملاً نمی  آمد و مرحوم دكتر شایگان به عنوان معاون، آن را اداره می  كرد. دانشكده فنی و غیره وجود نداشت و دانشكده طب هم به صورت ناقصی وجود داشت. 
حكمت وقتی آمد، دانشگاه را [تأسیس] كند، اولین كاری كه كرد، این بود كه یك عده از اساتید برگزیده كه در متوسطه درس می  دادند را به دانشگاه منتقل كرد. امثال مرحوم فاضل تونی، مرحوم نصرا... فلسفی، مرحوم بهمنیار، همایی و ... را به دانشگاه منتقل كرد كه بیایند درس بدهند. اینها به دانشكده ادبیات آمدند و این دانشكده قوام و ارزش پیدا كرد، یعنی تا آن موقع چنین اساتیدی نداشت. برای دانشكده علوم هم اساتید زیادی نداشتیم و بیشتر از خارج استخدام [می  شدند.] مثلاً مسیو مالدینه، مسیو دورزوآل، مسیو سری  گللی و غیره بودند كه اینها از پاریس آمده و درس می  دادند تا هنگامی كه محصلین دوره اول و دوم كه به فرنگ رفته بودند، فارغ  التحصیل شدند و آمدند جای [اساتید فرانسوی] را گرفتند. ولی در دانشكده ادبیات معلم داشتیم. اساتید درجه اول را به دانشگاه منتقل كردند. 
بعد مرحوم حكمت، قانونی برای دانشگاه به تصویب رساند كه اولاً دانشگاه به صورت واحد مستقلی [درآید.]  ثانیاً كسانی كه می  خواهند استاد آنجا بشوند، باید مدرك دكترا داشته باشند، ولی اینها كه [نام بردم]، درجه دكترا نداشتند؛ فقط عده معدودی از آنها داشتند. پس قرار شد آنهایی كه درجه دكترا ندارند، یك رساله بنویسند. بعد [حكمت] شورای دانشگاه را درست كرد، به این صورت كه استادهای صاحب كرسی هر دانشكده  ای، جزء اعضای شورای دانشكده شدند، یعنی آنهایی كه رساله نوشته و از تصویب شورای دانشگاه گذرانده بودند كه البته فرمالیته بود.
 آن وقت  ها دانشگاه كرسی داشت. مثلاً دانشكده ادبیات كرسی سبك  شناسی داشت كه متعلق به مرحوم ملك  الشعرای بهار بود كه بعداً به من منتقل شد. كرسی تاریخ ادبیات، تاریخ، جغرافی و .. هم داشت، یعنی استادهای صاحب  كرسی بودند. آن وقت كسانی كه وارد دانشگاه می  شدند، در [ابتدا] اسمشان دانشیار (اسم استادیار و ... كه الان هست، نبود) بود. بعد در دانشیاری می  ماندند تا یك كرسی باز شود. چنانكه من در سمت دانشیاری ماندم تا مرحوم بهار فوت كرد و بعد كرسی او را به من دادند، چون دانشیارش بودم. [خلاصه]، اینها رساله نوشتند. رساله مرحوم فاضل تونی كه او دیكته كرد و من نوشتم، عبارت بود از «تعلیقه بر فصوص  الحكم محی  الدین عربی» كه دو بار هم چاپ شده و الان هم هست. كتاب علمی خیلی محكمی هم هست. رساله مرحوم فروزانفر هم «شرح حال مولانا» بود و بعد هم بیشتر كارش تحقیق در آثار مولانا شد كه آثار جاویدانی از خودش به جای گذاشت، ولی آن زمان اولین اثری كه از ایشان چاپ شد، همین رساله  ای بود كه در مورد مولانا نوشت و عنوان رساله دكترا هم داشت. مرحوم تدین را هم به دانشگاه آورده بودند. رساله ایشان راجع به «تاریخ فن خطابه» بود كه بعدها كه من منشی مؤسسه وعظ و خطابه شدم، چاپ كردم. همه اینها رساله نوشتند، عنوان دكترا گرفتتند و صاحب كرسی شدند. این یكی از كارهای حكمت بود كه قانون تاسیس دانشگاه را به تصویب رساند. 
بعد به فكر محل دانشگاه افتاد، چون دانشگاه باید یك مجموعه  ای باشد. محلی كه فعلاً دانشگاه تهران است، در آن زمان اراضی بیابانی و محل رژه در روز سوم اسفند بود. آنجایی كه الآن از چهار راه ولیعصر شروع شده و به دانشگاه [تهران] می  خورد. برِ جنوبی [آن اراضی]، خیابان انقلاب تا سر خیابان كارگر بود، برِ شمالی آن تمام خیابان دكتر فاطمی بود كه هتل لاله هم در آنجا ساخته شده، برِ غربی آن تمام خیابان كارگر و برِ شرقی آن خیابان ولیعصر تا خیابان دكتر فاطمی بود. به این محوطه «جلالیه» می  گفتند كه بیابان بود و فقط در آن جایی را برای رضاشاه ساخته بودند كه در روز سوم اسفند می  ایستاد و رژه می  گرفت. خلاصه، حكمت آمد و هشتاد هزار متر از آن اراضی را كه الآن دانشگاه هست را به متری یك تومان خرید و بنای دانشگاه را گذاشت. اولین ساختمانی كه ساخت، تالار تشریح بود كه هنوز هم هست. بعد دانشكده طب را ساخت كه شمالی  ترین ساختمان دانشگاه فعلی است و آخرین قسمت زمین خریداری شده بود. بعد دانشكده حقوق فعلی و دانشكده فنی در شمال دانشكده حقوق و دانشكده علوم ساخته شد. البته همه [دانشكده  ها] را حكمت نساخت و در دوره وزارت او نبود و زمان زیادی ...، چون آن موقع پول نبود و نمی  شد كه با سرعت [دانشكده  ها] را بسازند. بعد دانشكده ادبیات، هنرهای زیبا، ساختمان مركزی دانشگاه، كتابخانه، تالار سخنرانی علامه امینی و مسجد دانشگاه ساخته شد. به ترتیب تاریخ، این ساختمانها به اتمام رسید.