مصاحبه با آیت الله دکتر بهشتی


تاریخ انتشار: ۱۳۹۷/۱۰/۲۹ - ۱۴:۵۵:۰
آخرین تاریخ بروزرسانی: ۱۳۹۷/۱۰/۲۹ - ۱۴:۵۹:۱۹
مصاحبه با آیت الله دکتر بهشتی

بخشی از مصاحبه سازمان اسناد و كتابخانه ملی ایران با آیت الله آقای دكتر احمد بهشتی  
در تاریخ: 80/8/16، شماره ردیف مصاحبه: 575، مصاحبه كننده: فاطمه نورایی نژاد

صدای آقای دكتر احمد بهشتی


ـ آقای دكتر در میان شخصیتهای فلسفی ـ اسلامی آیا كسی بوده كه بیشتر از سایرین برای شما جذاب باشد؟ 
ـ خوب، من استفاده فلسفی ام عمدتاً از سه نفر هست، از سه تا استاد، مخصوصاً در سطح بالا. در سطوح پائین، خوب باز بودند، اما در سطح بالا استفاده من از مرحوم علامه طباطبائی بود و مرحوم استاد مطهری و مرحوم دكتر حائری. البته در سطح بالا، از مرحوم آقای مصلح هم كه استاد این دانشكده بود استفاده می كردم. اصلاً ایشان در دوره دكترا یك سال به ما فلسفه درس داد، ولی حقیقت این است كه من در درجه اول مجذوب علامه طباطبائی بودم و هنوز هم هستم و به همین نسبت مجذوب استاد مطهری هستم. یعنی به نظر من استاد مطهری همان ادامه علامه طباطبائی است، دو تا وجودی است كه نمی شود اینها را از هم تفكیك كرد. 
ـ واقعاً به این دقت می شود گفت كه . . . 
ـ بله، خود مرحوم آقای مطهری هم اصلاً در علامه طباطبائی فانی بود. مثلاً به عنوان نمونه، گاهی وقتها كه ایشان در مقالاتشان اسم علامه طباطبائی را می بردند، می نوشتند «روحی فداه»! تعبیر روحی فداه را كم كسی برای كسی [به كار می برد]. من این را در خیلی از نوشته ها و مقالات آقای مطهری آن وقتها دیدم و واقعاً ایشان نسبت به علامه طباطبائی فانی بود. بله، البته خودش یك صاحب نظر بود و نمی خواهم بگویم نسبت به علامه طباطبائی مقلّد بود، ولی به هر حال اینها دیگر همه استوانه های حكمت متعالیه ملاصدرا هستند. ایشان هم فانی بود در علامه طباطبائی. خوب، چون هر دوی آنها به گردن ما حق استادی داشتند و ما از هر دوی آنها بهره گرفته بودیم، باید بگویم من هم در هر دو. اگر او فانی در ایشان بود، من هم در هر دو. اگر بگویم در یكی از آنها فانی بودم، در حقیقت باز هم می شود در هر دو، چون نمی شود اینها را از هم جدا كرد. گفت «ما یك روحیم اندر دو بدن». رابطه آقای مطهری با علامه طباطبائی این جور است كه یك روح در دو بدن. بنابراین، نمی شود یكی را قبول كرد و به یكی ارادت ورزید، دیگر قابل تفكیك نیستند و به آن دیگری هم به همان نسبت ارادت پیدا می كند. 
ـ پس شما شاگرد علامه هم بودید؟ 
ـ بله. من سالی كه از شیراز آمدم قم، درس اسفار علامه طباطبائی تعطیل شده بود، یعنی به خاطر بعضی از سیاستهای حوزوی تعطیل كرده بودند، چون دیده بودند، درس فلسفه خیلی دارد شلوغ می شود و حوزه هم كه رسالتش فقه آل محمد (صلی الله علیه و اله) هست، این است كه عملاً درس علامه طباطبائی را تعطیل كرده بودند. البته ایشان هم بدون اینكه اعتراض كنند یا چیزی بگویند، این را پذیرفته بودند. بعد یك درس شفا گذاشته شد. درس شفای ایشان در مسجد سلماسی قم بود، همان جایی كه امام فقه و اصول می-گفت. این درس در ساعت یازده صبح برگزار می شد، با یك عده قلیلی كه حالا جزء اركان فلسفه در حوزه هستند، مثل آقای جوادی، آقای مصباح، آقای انصاری شیرازی. اینهایی كه جزء اركان فلسفه حوزه هستند، شركت می كردند. ما هم این درس را شركت كردیم. كتاب هم نداشتیم. آن  وقت شفا كمیاب بود. می رفتیم كتابخانه مدرسه حجّتیه، از روی نسخه چاپی آنجا دست نویس می كردیم و بعد می بردیم و در درس علامه طباطبایی شركت می كردیم. این است كه مقداری از شفا را خدمت ایشان خواندیم. بعد دیگر آن محدودیت-ها از بین رفت و دوباره ایشان اسفار را در مسجد فاطمیه قم شروع كردند و باز من جزء اصحاب ایشان در درس اسفار بودم. این است كه از علامه طباطبائی زیاد استفاده كردم، چه از درسشان و چه از نوشته هایشان. همچنان كه من از درس تفسیر علامه طباطبائی استفاده نكردم، [چون] زمانی كه من آمدم قم، دیگر ایشان تفسیر نمی گفتند، ولی خوب از تفسیر المیزانشان خیلی استفاده كردم. هنوز هم واقعاً به نظرم می آید تفسیر المیزان بهترین تفسیر است