مصاحبه با دكتر غلامرضا خاتمی


تاریخ انتشار: ۱۳۹۷/۱۰/۲۹ - ۱۲:۷:۰
آخرین تاریخ بروزرسانی: ۱۳۹۷/۱۰/۲۹ - ۱۲:۱۱:۴
مصاحبه با دكتر غلامرضا خاتمی

بخشی از مصاحبه سازمان اسناد و كتابخانه ملی ایران با جناب آقای دكتر غلامرضا خاتمی
جلسه اول، در تاریخ: 19/8/77، شماره ردیف مصاحبه: 375، مصاحبه كننده: اعظم فلاح

 

ـ زمانی كه شما وارد دانشگاه شدید، وضعیت دانشگاه تهران از لحاظ امكانات، تجهیزات و اساتید به چه صورتی بود؟  
ـ همانطوری كه خدمتتان عرض كردم، خوب توقع نبود كه در یك دانشكده جوان همه امكانات روز را داشته باشیم. اما خوشبختانه زمانی كه ما تحصیل می كردیم، در حدی كه مورد نیاز ما بود امكانات داشتیم. اساتید مربوطه هم بر آنچه كه لازم بود به ما آموزش بدهند، تسلط داشتند و عمده این اساتید هم تحصیلكرده فرانسه بودند. آن موقع زبان فرانسه و فرهنگ فرانسه در ایران رواج بیشتری داشت و بعد از آن بود كه انگلیسی جای فرانسه را گرفت و مكتب آنگلوساكسون آمد كه با مكتب فرانسه جایش را عوض كرد. ولی آن موقع می­خواهم بگویم كه شاید اكثر اساتیدمان، اكثر قریب به اتفاق، تحصیلاتشان در مكتب پزشكی پاریس بود
ـ یعنی كسانی بودند كه از ایران به خارج فرستاده می­شدند برای  
ـ همین طور است. تعدادی بودند كه تحصیلات متوسطه شان را كه در تهران تمام كردند، رفته بودند در خارج، عمدتاً در فرانسه و آنجا تحصیلات عالیه شان را شروع كرده بودند و بعد از پایان این دوره و موفق شدن در امتحاناتشان، برگشته بودند اینجا و در دانشكده پزشكی حضور پیدا كرده بودند و آموزش می­دادند.    
ـ در آن زمانی كه شما طب را تحصیل می كردید، می توانید از همدوره ای های خودتان چند نفر را نام ببرید؟ بهترین اساتیدتان چه كسانی بودند؟
ـ خوب، اساتید همه خوب هستند، چون خدمتی كه می كنند، واقعاً جای تشكر دارد. اما چون تماس ما با تعدادی از اساتید بیشتر بود و ما در مدت طولانی تر خواص این ها را متوجه شدیم، مسلماً تعداد انگشت شماری هستند كه بیشتر مورد توجه بودند. مرحوم دكتر قریب كه استاد بیماریهای اطفال بود، یكی از آنهاست. مرحوم دكتر صادق پیروز عزیزی كه استاد بیماریهای داخلی بود، یكی دیگر. دكتر مهدی آذر، دكتر جهانشاه صالح، دكتر مظاهر، دكتر اقبال و تعداد دیگری از این آقایان كه الان شاید حضور ذهن كمتر است. ای ها اساتیدی بودند كه ما در دوران گذرانیدن طب با این ها بیشتر تماس داشتیم و باز بیشتر از همه این ها، مرحوم دكتر صادق پیروز عزیزی و مرحوم دكتر محمد قریب با ما در ارتباط بودند.
ـ از همدوره ای هایتان از چه كسانی می توانید نام ببرید؟
ـ از همدوره ای های ما یك تعدادشان خوب رفتند به خارج. آقای دكتر دیباجی هست كه ظاهراً بعد از گرفتن دیپلم پزشكی به خارج رفت و مثل اینكه آنجا جراح قلب شد و اخیراً شنیدم كه در امریكا ماندگار شده و بازنشسته شده است. دكتر آریانی نژاد بود. دكتر صیامی بود كه این ها الان در امریكا هستند. تعدادی از این ها الان در ایران هستند. دكتر اكبر طواف هست، دكتر محمدزاده هست، دكتر اسماعیل افشار هست، دكتر مدبر هست و این ها از دوستانی هستند كه گاه و بیگاه با آنها تماس داریم. اما فقط دكتر محمدزاده هست كه الان در سطح دانشكده، در سالن تشریح به آموزش مشغول است.  
ـ ریاست دانشگاه تهران و دانشكده پزشكی در زمان تحصیلتان بر عهده چه كسی یا چه كسانی بود؟   
ـ ریاست دانشگاه تهران را در ابتدا آقای دكتر سیاسی اداره می كرد و بعد از ایشان نوبت به آقای دكتر فرهاد و دكتر صالح [رسید و] این­ها به ترتیب جابجا می­شدند. ببخشید، دكتر اقبال بعد از آقای دكتر سیاسی رئیس دانشگاه شد. دكتر جهانشاه صالح رئیس دانشكده پزشكی بود. آقای پروفسور عاملی یك موقعی این عنوان را داشت. آقای دكتر مظاهر و آقای دكتر حفیظی هم به نوبت در دانشكده پزشكی چند صباحی ریاست داشتند و خوب [ریاست] دانشكده پزشكی را آقای پروفسور ابرلن ـ كه خودش یكی از اساتید دانشكده پزشكی فرانسه بود ـ عهده دار شد كه به حساب، مثل دانشكده پزشكی مترقی آن زمان درست بكند و ایشان هم خوب، شناخت بیشتری روی اساتیدی داشت كه از دانشكده پزشكی پاریس فارغ­التحصیل شدند. ایشان كه دست به كار شد، تعدای از این آقایان را در كرسیهای مربوط، به كار گماشت: آقای دكتر اقبال در كرسی بیماریهای عفونی، آقای دكتر صادق پیروز عزیزی در كرسی بیماریهای داخلی، مرحوم دكتر قریب در كرسی بیماریهای اطفال و بقیه را هم به همین ترتیب برایشان رشته های مورد علاقه و رشته هایی را كه كار كرده بودند پیشنهاد كرد. این آقایان در آن رشته شروع كردند به فعالیت و آموزش، هم آموزش دانشجو، هم آموزش انترن و آسیستان (آن موقع رزیدنت حالا را آسیستان می گفتند) و رئیس درمانگاه؛ به هر حال افراد دیگری كه در معیت استاد بتوانند آموزش را به دانشجو منتقل بكنند و هر كدام از این ها هم در رشته خودشان خدمات زیادی كردند...
ـ رئیس دانشگاه پزشكی تهران را چه كسی انتخاب می كرد؟
ـ رئیس دانشكده پزشكی را دقیقاً نمی توانم بگویم، یعنی من در جریانش نبودم. اما به هر حال می بایستی كه نفوذی در قسمتهای بالا می داشت. قاعدتاً بایستی كه شورای اساتید انتخاب می كرد، ولی همیشه اینطور نبود. به هر حال اگر هم شورای استادان انتخاب می كرد، باید بیش از یك نفر را انتخاب می­كرد، مثلاً دو نفر یا سه نفر كه بین این سه نفر، یك نفر انتخاب بشود. حالا من چون در جریان كم و كیفش نیستم، نمی توانم خدمتتان بگویم.
ـ كسانی كه ریاست دانشگاه را بر عهده داشتند، كدامیك در زمینه بهبود وضعیت دانشگاه موثرتر بودند و خدمات بیشتری ارائه دادند؟
ـ من ریاست دانشگاه دكتر اقبال به خاطرم می­آید، چون به كار من نزدیكتر بود. ایشان همانطور كه عرض كردم، استاد دانشكده پزشكی و رئیس بخش بیماریهای عفونی بود. ایشان رئیس دانشگاه شد و در مدت كوتاهی دو كار كرد كه تحبیب قلوبی پیدا كرد. یكی از كارهایش این بود كه وقتی كه حكم ریاست دانشگاه را گرفت، سربازها را از محوطه دانشگاه خارج كرد، چون قبل از آن، سربازها در محوطه دانشگاه برای مقابله با اعتراضات دانشجویی ـ كه آن موقع كم نبود ـ مقیم بودند. گروههای مختلف چپی، ملی، غیر ملی، چه میتینگ، چه دمونستراسیون [می دادند]، گاهی اوقات با همدیگر یك خرده هم گلاویز می­شدند و گاهی با استادها هم گلاویز می شدند. خوب، بالاخره این ها (سربازها) دعوت شده بودند، برای این كه در محیط دانشگاه اقلاً جنجال نباشد. هر چند كه ما شاهد بودیم، در دوره هایی كه ما سال دوم یا سوم دانشجو بودیم دوره پزشكی شش سال بود یادم هست كه ما با میتینگ های فراوان مواجه بودیم و بسیاری از اوقات می دیدیم كه از دانشگاه و اطراف دانشگاه جمعیت جمع می شدند به سمت میدان بهارستان - كه آن موقع مركز مجلس شورا بود­ تا حرفهایشان را بزنند. حالا در این حیطه و خیابان می دانید كه گاهی اوقات افراد دیگری هم جمع می شدند، گاهی سر و صدایشان بلند می شد، گاهی كتك كاری می كردند، گاهی هم خیر. ولی به هر حال برای این كه دانشگاه از این تعرضات مصون باشد، رؤسای قبلی فكر كرده بودند و از سربازها دعوت كرده بودند كه انتظامات فضای دانشگاه را داشته باشند. اما مرحوم دكتر اقبال آن را لازم نمی دید و به همین دلیل هم اولین كارش این بود كه از آن گروهی كه محافظت دانشگاه را به عهده داشتند، خواست كه سركار خودشان بروند.
كار دومش این بود كه اساتیدی را كه از دانشگاه اخراج كرده بودند (دانشگاهی را كه عرض می كنم، دانشكده های مختلف: دانشكده فنی، دانشكده پزشكی، دانشكده حقوق و بقیه) حدود یازده نفر بودند كه این ها به علت مخالفت با قرارداد كنسرسیوم نفت یك چیزی نوشته بودند و با نخست وزیر وقت و تصمیمات دولت مخالفت كرده بودند و دستورات رسید كه اینها باید اخراج بشوند و این ها را اخراج كردند. یكی از آنها، همین مرحوم دكتر قریب، استاد بیماریهای اطفال بود كه بلافاصله بعد از این كه ریاست دانشگاه را گرفت، اجازه گرفت كه مرحوم دكتر قریب را به دانشگاه برگرداند. خوب علتش هم این بود كه هم محبوبیت مرحوم دكتر قریب اینجا كارساز بود و هم این كه بالاخره یك استادی را كه اخراج می كنند، دیگر به این زودی كه جانشین ندارد. مدتها می بینید كلاس و بیمارستان و بخش او بدون آموزش می ماند و همه معطل. خوب این تعطیلی، آن هم برای نبود اساتید ارزنده ای كه یكی هم دكتر مهدی آذر بود، [مشكل ساز بود.] همه این اساتید با تجربه و با نفوذ و عالم بودند. این بود كه به دانشگاه بد گذشت. برگشت این ها خیلی جالب بود، یعنی مرحوم دكتر اقبال این افتخار را نصیب خودش كرد و من شاهد بودم روزی را كه مرحوم دكتر قریب را به بخش خود ـ در بیمارستان هزار تختخوابی آن موقع كه الان بیمارستان امام فعلی باشد - آوردند و با استقبال پرشور دانشجویان آن زمان مواجه شد و دكتر قریب برگشت سركارش و ادامه برنامه ­شان. از آن یازده نفر یك تعداد دیگری هم برگشتند به سركارشان و بنابراین این اقداماتی بود كه مرحوم دكتر اقبال در زمان ریاست دانشگاهیش كرد كه من الان حضور ذهن دارم.