مصاحبه با دكتر محمود شروین


تاریخ انتشار: ۱۳۹۷/۱۰/۲۵ - ۱۳:۴۶:۰
آخرین تاریخ بروزرسانی: ۱۳۹۷/۱۰/۲۵ - ۱۵:۶:۵۷
مصاحبه با دكتر محمود شروین

بخشی از مصاحبه سازمان اسناد و كتابخانه ملی ایران با جناب آقای دكتر محمود شروین

در تاریخ: 73/7/6، شماره ردیف مصاحبه :68، مصاحبه كننده: شفیقه نیك نفس

صدای دكتر محمود شروین

آقای دكتر مصدق دو تا كابینه تشكیل داد: یكی كابینه اول كه آقای زاهدی وزیر كشور بود، یكی كابینه دوم كه بعد از سی تیر بود. این نكته را بایست خوب توجه كنید. این نكته را كسی نشكافته. مرحوم دكتر مصدق بعد از سی تیر كه فرمان نخست وزیری و وزارت دفاع ملی را گرفت، رفت به منزل و در را به روی خود بست و دیگر با مردم مراوده ای نداشت. این را اگر بپرسید، همه قبول دارند. حتی هیأت دولت را هم در خانه خود تشكیل می داد. شما اگر می­خواهید تاریخ بنویسید باید به اینها توجه كنید، چون اینها نكات خیلی دقیقی است.

بنابراین دیگر مردم آقای دكتر مصدق را ندیدند، البته خصیصین و خواص می دیدند، اما مردم به دكتر مصدق دسترسی نداشتند. اما در مقابل آن، در خانه كاشانی باز بود و تمام تقاضاها و شكایات را پیش او می آوردند. كاشانی هم برای اینكه حكومت مصدق را نگه دارد، یك جوری رفع و رجوع می كرد، به اصطلاح مردم را نگه می داشت. توصیه می كرد و توصیه او هم دو جمله بیشتر نبود، می گفت مثلاً آقای رحیمی كاری دارند، احقاق حق كنید. نمی نوشت این كار را بكنید یا این كار را نكنید. این كار را برای این می كرد كه [مردم] راضی بروند، [چون] اقلاً ایشان روزی صد نفر را [پاسخگو] بود. یعنی در واقع نقش نخست وزیری را از نظر اجتماعی آقای كاشانی اجرا می كرد.

كابینه تشكیل شد. خود مردم حالا یا روی غرض یا روی ارادت می آمدند و مراجعه می كردند و شكایت می كردند كه این هیأت دولت چیه؟ یعنی سرلشگر وثوق كه جلوی طرفداران جبهه را در كاروانسرای سنگی گرفته كه حتماً شنیده اند یك عده كفن پوش[را به گلوله بست]، این چطور شده آمده وزیر كابینه شده؟! ایرادهای این طوری می گرفتند.

مرحوم كاشانی به دكتر مصدق نوشت كه مردم این طور می گویند و این كارها را نپسندیدند، اگر من مزاحم هستم از تهران می روم.

آقای دكتر مصدق این جوری جواب داد كه [نامفهوم] و این اشخاص چه عیبی دارند؟ چرا شما بروید، من می روم. اگر می خواهید من بمانم، در امور مداخله نكنید.

این نامه در شأن كاشانی نبود، برای اینكه كاشانی آدم عادی كه نبود، مثل خود مصدق بود. هر فردی حق دارد اظهار نظر كند. این جواب، جواب خوبی نبود كه نوشتند شما در كار مداخله نكنید. شما چرا بروید، من می روم.

خوب ببینید، من نمی دانم، شاید بخاطر سمپاتی كه با محوم آیت ا... كاشانی دارم، این جور قضاوت می كنم. ولی دیگران بایست روی آن قضاوت كنند كه آیا جواب درست بوده یا نبوده؟ چون می شد آقای دكتر مصدق بگویند كه بنیشینیم با هم مشورت و درد دل كنیم، اما شما دخالت نكنید [درست نیست] كاشانی دخالت نمی كرد، توصیه می كرد. دخالت این است كه كسی را بردارند، یكی را بگذارند. عزل و نصب دست كاشانی نبوده كه بتواند دخالت بكند. دخالت در كار دولت یعنی آشوبی به پا كند، نه. یك نصیحت دوستانه و مشفقانه [بوده].

این جواب نمی دانم شما خودتان [می­توانید] قضاوت [بكنید] كه آیا متناسب بوده و یا اینكه خود این هم باز راهی برای اختلاف ایجاد نكرده؟ آنها دو تا دوست بودند، چرا این جواب را داد؟ او كه چیزی ننوشته.