مصاحبه با محمود وارسته


تاریخ انتشار: ۱۳۹۷/۱۰/۲۵ - ۱۲:۱۱:۰
آخرین تاریخ بروزرسانی: ۱۳۹۷/۱۰/۲۵ - ۱۲:۱۵:۱۳
مصاحبه با محمود وارسته

بخشی از مصاحبه سازمان اسناد و كتابخانه ملی ايران با محمود وارسته 
جلسه چهارم، در تاريخ: 74/8/10، شماره رديف مصاحبه :157، مصاحبه كننده: كبری مقيمی

  . . .  همانطور كه مستحضر هستید، در روز عاشورا در خرداد سال 42 حضرت آیت ا.... خمینی در مدرسه فیضیه قم سخنرانی بسیار حاد و شدیدی را بر علیه دولت و بخصوص بر علیه شاه انجام دادند كه سر و صدای بسیاری كرد كه روز بعد مأمورین امنیتی برای دستگیری ایشان منزلشان را محاصره كردند و در همان موقع ایشان در منزل فرزندشان بودند، تشریف آوردند و خودشان را به مأمورین معرفی كردند. 
مأمورین با دستگیری حضرت آیت ا... خمینی ایشان را به تهران آوردند و در باشگاه افسران سكونت دادند. آنچه را كه من به خاطر دارم، غیر از حضرت آیت ا... خمینی كه حضرت آیت ا... قمی هم با ایشان بودند، این خبر بلافاصله در بخصوص شهرستان قم منتشر شد و تمام بازار و مغازه ها را تعطیل كردند. مردم به تظاهرات شدیدی دست زدند كه این مسأله سرایت پیدا كرد به بسیاری از شهرستانها و مراكز استان كه این تظاهرات در همه جا به وقوع پیوست. بخصوص در تهران با درگیری مأمورین امنیتی با تظاهرات مردم، تعداد زیادی متأسفانه كشته شدند. خوب به خاطر دارم كه در روز 15 خرداد آقای علاء وزیر دربار وقت بودند. روی تشویش و اضطراب و نگرانی كه برای ایشان ایجاد شد از وضع مملكت و تظاهرات در تمام مملكت و زد و خردها، به این فكر افتادند كه از جمعی از رجال مملكت كه سمتهایی داشتند دعوتی كنند كه مسأله را مطرح كنند و چاره اندیشی كنند. 
بعد از ظهر همان روز من تصادفاً منزل پدرم بودم. تلفن زنگ زد، گوشی را خود من برداشتم، آقای علاء بودند،خودشان را معرفی كردند و گفتند: من با جناب آقای [محمدعلی] وارسته می خواهم صحبت كنم و بعد از اینكه صحبت كردند، من پرسیدم كه بود؟ ایشان در جواب گفتند: آقای علاء هستند، خیلی مضطرب و نگرانند. گفتند اگر ممكن است چند دقیقه ای به منزل من بیایید. 
خود من ایشان را بردم در آنجا (منزل آقای علاء) چون اغلب آقایان را می شناختم. كسانی را كه در آنجا دیدم، آقای شریف امامی، سپهبد یزدان پناه، دكتر سعید مالك، نایب رئیس مجلس سنا بودند كه پدر من هم در همان موقع نایب رئیس بودند كه اصولاً چون رئیس مجلس آقای صدرالاشراف بیمار و بستری بودند، بیشتر ایام مجلس را پدرم اداره می كردند و رئیس مجلس شورای ملی وقت كه الان اسمشان بخاطرم نیست و آقای انتظام رئیس شركت نفت در مذاكراتی كه آنجا انجام می شد. آقای علاء سوال می كنند: چه باید كرد؟ وضع بسیار وخیم است. بعضی از آقایان بنا به جهاتی كه شاید مصلحتشان ایجاب می كرد سكوت كردند. 
بعداً پدرم (آقای وارسته) اصرار كردند كه اصولاً در اینطور مواقع تاریخ هم نشان داده كه آن دولتی كه مرتكب یا دستور تیراندازی به روی مردم داده و چنین وضعی را ایجاد كرده، بلافاصله باید استعفا كند و برود و دولت دیگر و شخص دیگری بیاید به عنوان نخست وزیر و دولت جدیدی و سیاست تحبیب را پیش بگیرند. بخصوص چون ملت ایران بطور قطع 90% مذهبی هستند، صلاح شاه در افتادن با روحانیت نیست و دستگیری حضرت آیت ا... خمینی اشتباه محض بوده و باید هر چه زودتر ایشان آزاد بشوند. 
تنها كسی كه در آن مجلس هماهنگی می كند و این مسئله را تائید می كند، آقای عبدا... انتظام بودند كه در آن موقع رئیس شركت ملی نفت ایران بودند و سایر آقایان سكوت می كنند و بعد این بحث پیش می آید كه چه كسی این موضوع را به عرض شاه برساند؟ 
پدرم اصرار می كند كه آقای علاء، چرا شما كه وزیر دربار هستید این موضوع را به اطلاعشان نمی رسانید؟ گویا اینجور عنوان می كنند كه اگر از آقایان كسی به عرضشان برساند، موثرتر باشد. من چون سمتم این است. آقای شریف امامی عنوان می كنند كه من ساعت 6 شرفیابی دارم و آقای سپهبد یزدان پناه اظهار می-كنند كه پس من هم به اتفاق شما حضور اعلیحضرت می رسم و مسائل را مطرح می كنیم، نظر این جلسه و اظهارات آقای وارسته و تایید آقای انتظام [را به عرض می رسانیم.] 
همانطور كه بعدها من نسبت به موضوع علاقمند بودم و تحقیق كردم و بخصوص روزی از آقای دكتر اقبال سوال كردم [گفتند:] آقای شریف امامی و آقای سپهبد یزدان پناه كه حضور شاه می روند، اظهار می كنند كه در خانه خودتان یك چنین جلسه ای تشكیل و برای دولت تعیین تكلیف شده، البته بطور قطع بصورت بدی گفته بودند كه شاه سوال می كند كه این جلسه را كی دعوت كرده بوده؟ اظهار می كنند آقای علاء وزیر دربار. می پرسند: چه كسانی آنجا بودند؟ اسم این آقایان گفته می شود. سوال می كنند: كی صحبت كرده بود، آنجا چی گفتند؟ آقای شریف امامی عنوان می كنند كه آقای وارسته یك چنین مطلبی را عنوان كردند و گفتند كه دولت فوراً باید استعفا بدهد. دولت هم البته كابینه آقای علم بود و آقای انتظام هم این مسأله را تائید كردند و بقیه آقایان هم سكوت كردند. شاه متغیر می شوند و این جمله ای كه بخصوص گفته بودند و تا روز فوت مرحوم پدرم هم نگذاشتیم كه بفهمند، این بود كه گفته بودند تمام اینها را باید ریخت تو توالت و سیفونش را هم كشید. دولت با قدرت می ماند و من هم به كسی اجازه نمی دهم كه در این امور اظهار نظر بكند. بعداً در اثر این ناراحتی و عصبانیتی كه برایش ایجاد شده بود، آقای انتظام را از شركت نفت برداشتند و به جای ایشان آقای دكتر اقبال را گذاشتند. آقای علاء را از پست وزیر دربار بركنار كردند و به جایش آقای قدس نخعی را گذاشتند. پدر مرا هم چون نمی شد با حكم بركنار كرد، تأمل كردند تا دوران مجلس سنا سپری شد، در انتخابات بعد اسم ایشان در بلك لیست (لیست سیاه) رفت و تا زمان انقلاب مغضوب و بیكار در خانه بودند
.