کتاب «ما و جهان اساطیری» در اندیشگاه فرهنگی سازمان اسناد و کتابخانه ملی رونمایی شد


تاریخ انتشار: ۱۳۹۷/۸/۱۵ - ۱۵:۱۶:۰
آخرین تاریخ بروزرسانی: ۱۳۹۷/۸/۱۵ - ۱۶:۴:۵۴
کتاب «ما و جهان اساطیری» در اندیشگاه فرهنگی سازمان اسناد و کتابخانه ملی رونمایی شد
اندیشگاه فرهنگی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، روز گذشته میزبان جمعی از نویسندگان و اسطوره‌شناسان مطرح کشورمان بود.

به گزارش روابط عمومی سازمان اسناد و کتابخانه ملی، روزگذشته به بهانه رونمایی از کتاب «ما و جهان اساطیری» که حاصل گفتگوی هوشنگ گلشیری و مهردادبهار است، جمعی از نویسندگان و اسطوره شناسان گردهم آمده بودند تا به بررسی این کتاب بپردازند.

در ابتدای نشست، کتایون مزداپور، اسطوره شناس ضمن تشکر از باربد گلشیری و فرزانه طاهری فرزند و همسر هوشنگ گلشیری که جمع آوری و انتشار این اثر حاصل زخمات آنان بود گفت: در محضر مهرداد بهار بودن خود یک کلاس درس  است. من هرگاه که پیش او بودم یک چیز تازه یاد می‌گرفتم. او خیلی پرکار بود و البته پرگرفتاری. برخی از آثار او 25 سال پس از درگذشتش منتشر شدند. من خاطرم هست که حتی درگذشت ایشان پس از پایان آخرین جلسه درسشان بود.

وی در ادامه  به خاطره‌ای از بهار و گلشیری اشاره کرد و گفت: روزی که بهار به کوه رفته بود، گلشیری را دید و آنجا گلشیری به او گفته بود که توانسته است ترجمه بندهش را بخواند. بهار گفت که گلشیری توانسته ترجمه من را بخواند پس کار من درست است. او به اصالت کار معتقد بود.

در ادامه این نشست ابوالقاسم اسماعیل پور گفت: چاپ این کتاب برای من خیلی ارزشمند بود و یاد آن بزرگمرد ایرانی برای من خیلی گرامی است. مهرداد بهار پیشکسوت همه ما بودند. این کتاب هم از جهت در کنار هم قرار گرفتن یک اسطوره شناس بزرگ و یک نویسنده بزرگ نشان بسیار جالب است. این نشان می‌دهد گلشیری چه تسلطی به اسطوره دارد و این نیاز ادبیات داستانی ماست. این کتاب  خاصل زحمات باربد گلشیری است و شما می‌بینید که همه آنچه مربوط به گفتگوست با دقت هرچه تمام‌تر به نگارش درآورده است.

اسماعیل‌پور در ادامه به سابقه آشنایی خود با بهار اشاره کرد و گفت: من در 19 یا 20 سالگی با بهار در دانشگاه تهران آشنا شدم. یادم هست که در سال اول دوره لیسانس بدون اجازه سر کلاس استاد نشستیم. آن هم کلاس فوق لیسانس بود. ایشان وقتی مشغول درس بودند به هیچ چیز دیگر توجه  نمی‌کردند. بعد از دو ساعت تدریس متوجه حضور ما در کلاس شدند و گوش من و دوستم را کشیدند که به چه حقی وارد کلاس شده‌ایم. من کتاب «چنین گفت زرتشت» نیچه زیر بغلم بود و گفتم درباره زرتشت تحقیق می‌کنم وآمده‌ام از کلاس شما استفاده کنم. ایشان هم خندید گفت که این کتاب که ربطی به زرتشت ندارد اما حضور در کلاس من بدون اجازه نمی‌شود. با اصرار از ایشان اجازه گرفتیم که در جلسات بعد حاضر شویم و این سر آغاز آشنایی و رابطه من با استاد بود.

این اسطوره شناس در ادامه به نظرات بهار در زمینه فرهنگ و تمدن ایرانی اشاره و گفت: فرهنگ ایران، هرچند که آریایی است اما نباید غافل از این باشیم که پیش از آریایی‌ها در این سرزمین فرهنگ ایلامی حضور داشته است. این فرهنگ کتیبه دارد، آئین دارد، خدای خود را دارد و نکته مهم این است که تاثیر بسیاری بر فرهنگ آریایی گذاشته است. این نظری است که مهرداد بهار ارائه کرد و البته با مخالفت‌های بسیاری از محققانی که سعی داشتند بگویند فرهنگ ما آریایی خالص است روبرو شد. اما این ساده اندیشی است که بگوییم فرهنگ آریایی از فرهنگ بین النهرین و بابل که خیلی کهن‌تر است، بی تاثیر بوده است. نظر مهرداد بهار این بود و ما می‌بینیم که هوشنگ گلشیری هم او را وادار می‌کند این مسئله را بگوید.

اسماعیل‌پور افزود: یک نمونه از تاثیر فرهنگ بابلی را می‌توان در اهورا مزدا دید. اهورا مزدا یک شبه خدای واحد نشد، پیش از او انکی خدای بابلیان بوده است که شباهت بسیار زیادی به اهورا مزدا دارد. این تاثیر هم مختص فرهنگ آریایی نیست، بلکه مثلا فرهنگ یونانی هم بسیار متاثر از فرهنگ فنیقی است و ما یونانی سره نداریم. اما این به معنی این نیست که فرهنگ یونانی اصالت ندارد. اگر ما فرهنگ هندو ایرانی هستیم به این معنی است که ما از فرهنگ هندی هم تاثیر گرفته‌ایم. مثلا یک ارتباط مستقیمی بین زال و رستم ما با کریشنای هندی وجود دارد.

او همچنین تاکید کرد که نقطه بارز کار بهار در اصالت او و رجوع او به اصل متن بود. اسماعیل‌پور گفت که اکثر محققان و اسطوره پژوهان یا به سمت ترجمه آثار خارجی‌ها رفته‌اند یا استنادشان به آثار و مقالات آنان است اما مهردادبهار خلاق بود و خود به اصل متن رجوع می‌کرد.

در ادامه یونس تراکمه در این نشست گفت: جدای از دانش، با جذابیت مهرداد بهار آشنا شدم که برای من بسیار جلب توجه کرد.به خاطر دارم یک بار برای یکی از این جلساتی که مصاحبه در آن انجام شد، از اصفهان آمده بودم با گلشیری به منزل بهار رفته بودیم و ایشان در منزل نبود. وقتی ایشان به منزل برگشت و علت عدم حضور او را جویا شدیم، ایشان گفت« به دلیل بیماری باید خون خود را عوض کنم و برای همین موضوع به بیمارستان رفته ام» . نکته جالب توجه اما شوخی ایشان بود که گفت «من مانند دراکولا شده ام و تا خون نیاشامم نمی توانم نفس بکشم». 

او ادامه داد: رفتار گلشیری در این گفت و گو ها و حاصلی که به دست می آورد من را در این گفت و گو ها جذب می کند. او با تمام دانشی که داشت در این گفت و گو ها فقط سوال کننده است. یعنی به عنوانه مدعی ظاهر نمی شود. به نوعی انگار او به دنبال خلق کاراکتر داستانی است. 

در ادامه این نشست باربد گلشیری به عنوان سومین سخنران این برنامه ضمن تشکر از مجموعه سازمان اسناد و کتابخانه ملی به خاطر فراهم کردن این نشست گفت: نوار در فصل آخر و که فصل 11 است و پیش تر در زنده رود منتشر شده بود، مفقود شده است. بنابراین سعی کردیم نثر آن را با فصل های قبل تطبیق دهیم اما به هر حال تفاوت هایی وجود دارد.

او افزود: یکی از موضوعاتی که در این کتاب منتشر شده و جلب توجه می کند و معمول نبوده این است که صحبت های معمول، اشارات و حتی تکه کلام ها پیاده سازی شده است.

گلشیری افزود: زنده یاد رضا دانشفردر گفت و گو با کامران دیبا در کتاب باغ میان دو خیابان با نثر شکسته همین نوع نوشتار را داشت و به نوعی در نظر داشت در زمان خواندن کتاب، مخاطب حتی سکنات دیبا را تجسم کند. اینکه آیا موفق بوده است را نمی دانم.

او گفت: همچنین منبع دیگر که امکان نزدیک شدن به آن را نداشتیم سه گفتگو ساموئل بکت و ژرژ دوتویی بود که هردو نفر در زمان انتشار زنده بودند و بر آن نظارت داشتند. این امر میسر نبود.

گلشیری در ادامه با بیان اینکه در برخی صحبت ها گلشیری درپی کنه مطالب است گفت: گلشیری یک بار هم سری گفت و گوهایی با مادر خود داشته و به این شکل عمل کرده است. در این صحبت ها دقیقا به همین شکل عمل کرده و به دنبال کنه موضوعات بوده است. نتیجه این کار هم «جن نامه» شده است. پیدا کردن این جن هایی که در انسان معاصر بوده است.