برپایی چهارمین نشست ماهانه «یکشنبه‌های ملی» با تجلیل از چهار تن از مفاخر فرهنگ ایران


تاریخ انتشار: ۱۳۹۷/۷/۲۳ - ۱۴:۱۳:۰
آخرین تاریخ بروزرسانی: ۱۳۹۷/۸/۱۲ - ۱۶:۳۱:۱۵
برپایی چهارمین نشست ماهانه «یکشنبه‌های ملی» با تجلیل از چهار تن از مفاخر فرهنگ ایران
چهارمین نشست ماهانه «یکشنبه‌های ملی» با تجلیل از چهار تن از مفاخر فرهنگ ایران برگزار شد.

چهارمین نشست ماهانه «یکشنبه‌های ملی»، ظهر یکشنبه 22 مهر در اندیشگاه فرهنگی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی فرهنگی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، در ابتدای این نشست، مصطفی دلشاد تهرانی درباره «محمدمهدی جعفری» صحبت کرد و گفت: هر جامعه‌ای به دو امر اساسی برای شکوفا شدن نیازمند است؛ نیاز به الگوهای زیست‌ اخلاقی و الگوهای زیست علمی. جعفری که من بیش از چهل سال است از نزدیک خدمت ایشان ارادت و آشنایی دارم یکی از مفاخری است که در این دو حوزه نمونه‌ است و ما اگر ویژگی اخلاقی و علمی ایشان را بتوانیم الگو قرار دهیم بسیار اتفاق خوبی‌ست.

او افزود: ما در عصر ریزش اخلاق و الگوها به سر می‌بریم. به نظرم دام قدرت و مکنت و منزلت بسیاری را با خود برده و آن کسانی که توانتسه‌اند خود را از این اسارت نجات دهند الگو هستند. می‌دانید که نهج‌البلاغه طی 16 سال نوشته شده و هفت ویژگی سبکی دارد که همین باعث دشوارفهمی‌هایی می‌شود. بنده معتقدم مجموع آثار جعفری بیش از هر اثر دیگری برای فهم نهج‌البلاغه مثمر ثمر است. شریف رضی نویسنده کتاب نهج‌البلاغه به صورت گزینشی دست به انتخاب سخنان امیرالمومنین زده و بعضی از جملات برای ایشان نیست. آقای دکتر جعفری به این موارد توجه کرده‌ است.

وی ادامه داد: از طرف دیگر شریف رضی هیچ سندی برای مطالبش ذکر نکرده و دکتر جعفری بهترین کار را در زمینه جمع‌آوری اسناد انجام داده‌ است. چنان که می‌دانیم بلاغت محوری، جامعه‌نگاری، غنای محتوایی و ناپیوستگی تاریخی از خصوصیات نهج‌البلاغه‌ است و جعفری به همه اینها اشراف دارد.

تهرانی همچنین ویژگی‌های اخلاقی جعفری را چنین برشمرد: آزادی اندیشه و آزادگی، تواضع و فروتنی، صراحت و صداقت، والا همتی، استقامت و استواری، بخشندگی، شجاعت و دلیری، زمانه‌شناسی و عدالت‌خواهی و عدالت ورزی.

در ادامه این برنامه، «محمدمهدی جعفری»، ضمن تشکر از کتابخانه ملی برای برگزاری این برنامه گفت: امیدوارم این ویژگی‌ها را پیشه خود بسازم و بر آن پایبند باشم. سرنوشت بنده از آغاز با کتاب گره خورده بود. در برازجان مدیر دبیرستان کتابخانه‌ای راه انداخت و مرا کتابدار آن کرد. بعدها در شیراز وقتی دانشجوی دانشکده ادبیات شدم چون بورسیه بودم در مقابل آن باید در کتابخانه کار می‌کردم. آنجا در کنار مرحوم دوستدار نکات بسیاری آموختم و بعد از آمدن به تهران و برای ادامه تحصیل به دانشگاه رفتم. سال 1342 بازداشتم و بعد خدمت اساتید بزرگی مثل مرحوم طالقانی، مرحوم بازرگان و زنده‌یاد سحابی در نهضت آزادی بودم. در ایام زندان هم البته باز من کتابدار بودم. پس از آن نیز در شرکت انتشار که جناب بازرگان تاسیس کرده بود مشغول کار بودم.

او افزود: سال 42 آیت‌الله طالقانی به من کتابی درباره حضرت علی معرفی کرد و گفت کتاب بسیاری خوبی است. من جلد اول آن را ترجمه کرده‌ام اما بعد دیگر مجال نشد که ادامه دهم، شما انجامش بدهید. همان زمان ایشان به دیدار علامه امینی رفته بودند و آن بزرگوار پرسیده بودند که چرا ترجمه این کتاب را ادامه نمی‌دهی؟ ایت‌الله طالقانی هم گفته بودند که سپرده‌ام جعفری کار ترجمه را ادامه دهد. ایشان هم در حق من دعا کرده بودند. در سال 50 من به برازجان برگشتم و به ترجمه ادامه دادم و در عرض چهارسال ترجمه کتاب را تمام کردم.

جعفری ادامه داد: بعد از انقلاب نیز در دانشگاه تهران مشغول بودم که دکتر یزدی صمدی از من خواست سرپرستی کتابخانه مرکزی را به عهده بگیرم که قبول کردم. همان جا فکر کامپیوتری کردن کتابخانه را کردیم و کار انجام شد. دوباره به شیراز برگشتم و آنجا ریاست کتابخانه میرزای شیرازی را برعهده گرفتم. برای من نهج‌البلاغه یک مسئله ارثی است. پدرم از علمای تحصیل کرده در نجف بودند که البته در زمان کودکی من فوت کردند. من شرح نهج‌البلاغه را در میان کتاب های ایشان دیدم.

او از شهید مطهری، علی شریعتی، محمدرضا حکیمی و ایت‌الله طالقانی به عنوان مشوقان خود نام برد.

در ادامه، نوبت به تجلیل از «محمدحسن سمسار» رسید که فاطمه کریمی درباره او گفت: من باید درباره کسی صحبت کنم که توامان استادم، همکارم و دوستم است. در سال های پایانی دهه 1340، در بخش اسلامی موزه ملی ایران کار می کردم که  مشرف به حیاط موزه بود و هرروز جوان لاغراندامی را می دیدم  که با بنز کِرِم رنگ می آمد و در حیاط موزه پارک می کرد و به اتاق مدیرکل می رفت و بعد شنیدم که او مدیرکل موزه هنرهای تزئینی شده است و وقتی به آنجا رفتم، از نزدیک با هم آشنا شدیم و کار کردیم.

او ادامه  داد: به مرور که بیشتر همکاری کردیم، او را بیشتر شناختم که مملو از دانش وسیع، علاقه و وسواس و حافظه حیرت‌انگیز است و چنان بود که اگر سال های پیش مطلبی را خوانده بود و اگر دوباره به آن نیاز داشت، آدرس دقیق آن را در فلان کتاب و فلان صفحه می دانست.

او در ادامه، مروری بر زندگی سمسار کرد و گفت: او در 13 مهر 1313 در شیراز متولد شد. لیسانس را در باستان شناسی و هنر و فوق لیسانس را در تاریخ اخذ کرد و در نتیجه در انتهای دهه بیست زندگی، یک شیرازیِ شاعرِ مسلطِ به ادبیات فارسی و با دانش درباره باستان‌شناسی و هنر و تاریخ بود. او با علاقه در تشکیلات باستان شناسی وارد شد و با یحیی ذکاء در موزه هنرهای تزئینی مشغول به کار شد؛ موزه ای که تعطیل شده و دیگر نیست.

او ادامه داد: سمسار در موزه، با توجه به مسئولیتی که داشت، به مطالعه وسیع  در این حوزه یعنی هنر اسلامی کرد و با دقت و وسواس در زمینه های گوناگون، مسلط شد و تمام مجموعه را بی هیچ فروگذاری، طی مقالاتی معرفی کرد. دانش سمسار اما تنها به یک عرصه محدود می شود و البته پاسخگوی زمینه های مختلف هنر اسلامی است. اما آنچه بیشتر مورد علاقه اوست، خوشنویسی و مینیاتور ایرانی است. او اما، روی آلبوم خانه کاخ گلستان هم کار کرد که یگانه است.

سپس، سمسار، برای حاضران صحبت کرد. او با ذکر این نکته که بیشتر فعالیتش درباره هنر اسلامی است، گفت: نخستین کسی که مشوق من بود، در دبیرستان سلطانی شیراز، مرحوم فیلسوف بود؛ تنها دبیرستانی که در آن در شیراز، کلاس ششم ادبی داشت. نخستین بار به تشویق او به نوشتن روی آوردم و از این حیث، مدیون او هست.

او افزود: در باستان شناسی وارد تحصیل شدم و شاگرد عیسی بهنام بودم. کسی که نسل جدید باستان‌شناسان شاگرد او هستند. پس از فارغ التحصیلی و تاسیس وزارت فرهنگ به موزه هنرهای تزئینی رفت و تا انقلاب در آنجا بودم. در همین دوره، از کوشش های من، دو رساله «موزه های ایران» و «هنر ایران» منتشر شد. همچنین در مجله «هنر و مردم» نیز مقاله هایی منتشر کردم.

سمسار درباره سال های پس از انقلاب گفت: در آن زمان، در کابینه مهندس بازرگان، پرویز ورجاوند؛ وزیر فرهنگ و هنر شد و از من خواست تا مسئولیت مدیرکلی موزه ها را عهده دار شوم. در آن زمان، نخستین کسی بودم که پیشنهاد دادم تا به مانند همه انقلاب ها در جهان، کاخ ها تبدیل به موزه شود. تا جایی هم پیش رفتم اما هم به سبب  اقتضائات زمان و مکان و شرایط داخل وزارتخانه، اجازه پیدا نکردم و بعد طرد شدم. تا آنکه پس از تاسیس مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی به همت کاظم موسوی بجنوردی، به همراه یحیی ذکاء به آنجا رفتم. برای ما که مورد بی مهری ق4رار گرفته بودیم و به اصطلاح بازنشانده شده بودیم نه بازنشسته، 30 سال در این نهاد فرهنگی کار کردم و مقالاتی درباره هنر ایران و هنرمندان ایران نوشتم.

او درباره کتاب های عکس کاخ گلستان گفت: پس از انقلاب، کتاب مصوری درباره تهران با عنوان «تهران در تصویر» منتشر شد که برای اولین بار، کتاب عکسی منتشر می شد که همه شان شناسنامه داشت. همچنین آلبوم خانه کتابخانه سلطنتی پیشین و کاخ گلستان فعلی را زیر و رو کردیم تا امروز که فهرست آرشیو عکس آنجا که بالغ بر 2600 عکس می شود، آماده شده است زیرا این آرشیو، دومین آلبوم خانه جهان برای تصاویر عکاسی شده قرن نوزدهم است.

تجلیل بعد، از «مجید عمیق» بود که درباره او محمود سالک سخن گفت که اظهار داشت: بیش از حدود سی سال است که من در کنار مجید عمیق بودم و اگر بخواهم در یک جمله او را تعریف کنم این است که وقتی اسمش را می‌شنویم بی‌اختیار لبخند می‌زنیم. لبخندی که در پس آن یک محبت قلبی عمیق وجود دارد.

او یکی از ویژگی‌های عمیق را استمرار در کار دانست و گفت: در زمانه‌ای که توصیه می‌شود همه تخم‌مرغ‌هایت را در یک سبد نگذار و حاصل این تفکر این شده که پزشکان بساز و بفروشی می‌کنند و بقال، طبیب می‌شود و... مجید عمیق تمام هم و غم‌اش را روی یک رشته گذاشته است. نفس کار او بسیار ازرشمند است. از ویژگی‌های دیگر او این است که در حوزه کودک و نوجوان در دو طیف کارهای ادبی، داستانی و کارهای علمی سرآمد است .

سالک افزود: یک ویژگی دیگر او سادگی و یکرنگی ذاتی‌اش است که اصلا نیاز به بیان ندارد. هر کس ده دقیقه با او بنشیند متوجه آن می‌شود. از سوی دیگر او اهل سر خم کردن نیست و شجاعتش در بیان را همواره با حق‌گویی همراه کرده. البته چون خیلی شوخ طبع است در خیلی موارد این کار را بهلول‌وار انجام داده تا حق‌گویی تبعاتی برایش نداشته باشد.

وی همچنین گفت: روحیه مشارکت‌پذیری او و این که در وجودش ذره‌ای بخل و حسد وجود ندارد از دیگر نکات مثبت مجید عمیق هستند. من مطلقا اهل تملق نیستم و به این سخنانی که اینجا زدم اعتقاد داردم. او همواره منشا خیر برای دیگران است. اگر از من بپرسند یک نفر را رزق حلال دارد معرفی کن اولین نفر مجید عمیق را معرفی می‌کنم. شوخ‌طبعی و شادی‌اش را هر جا برود با خود به همراه می‌برد و به لحاظ تعدد آثار بی‌نظیر است.

سپس، «مجید عمیق» صحبت کرد: من زاده آذربایجان شرقی هستم اما بعدها به خاطر بیماری برادرم که به فلج اطفال دچار شده بود راهی ارومیه شدیم. زندگی من خود یک رمان است و من احساس می‌کنم خداوند کسانی را که بیشتر دوست دارد بیشتر در بوته آزمایش قرار می‌دهد. بهرحال من در دانشگاه ادبیات انگلیسی خواندم و همیشه دوست داشتم در کارم سرآمد باشم. در حوزه کار کودک و نوجوان نیز سعی کردم عاشق باشم چون آدم‌های عاشق خیلی بهترند.

او همچنین گفت: متاسفانه در جامعه دیواری بین تالیف و ترجمه گذاشتیم اما هر دو باید رشد کند به شرط این که آدم‌های عاشق وارد کار شوند. در دهه 60 در همه حوزه‌ها از جمله حوزه دین آدم‌ها به قدر بضاعت می‌نوشتند الان ولی وقتی به کسی می‌گویی درباره زندگی پیامبر کتاب بنویس می‌گوید صدهزار تومانی بنویسم یا یک میلیون تومانی؟ امیدوارم بتوانیم با نقد این فضا را پالایش کنیم.

در بخش پایانی این برنامه، حسین معصومی همدانی درباره «علی بهرامیان» با حاضران سخن گفت و اظهار داشت: در روزگاری که از بیسوادیِ جوانانِ مدرک‌دار شکایت داریم و انبوه مطالب نسنجیده منتشر می شود، ما را خوشبین می کند. کار کسانی چون او با اینکه در 50 سالگی به سر می برد، این امید را ایجاد می کند و نشان می دهد که اوضاع به این بدی ها هم که تصور می شود، نیست.

او ادامه داد: بهرامیان نشان داده که خودآموختن چندان هم بد نیست. زیرا او نه در مراکز آموزش عالی که نزد بزرگان چون عباس زریاب خویی تلمذ کرده است و دغدغه دکتری داشتن ندارد. وسعت دامنه  مطالعات او در حوزه های مختلف حیرت انگیز است. برخی انسان ها، علاوه بر گیاهخوار و گوشتخوار بودن، همه چیزخوار هستند ولی او همه چیز خوان است. او از جمله پژوهشگرانی است که وقتی به کتابخانه می رود، فقط آنچه را می خواهد و پیدا می کند، بیرون نمی آید، بلکه همان منبع را می خواند و گاهی یک روز برای پیدا کردن یک منبع، تا شب در کتابخانه می ماند. از این لحاظ، میزان تولید علم او تحسین برانگیز است.

وی افزود: بهرامیان، تاریخ اسلام و مشخصا تاریخ صدر اسلام را خوب می داند و البته کاش، از مقاله نوشتنِ صرف دست بکشد و به نوشتن کتاب روی آورد.

علی بهرامیان، بعد، ایراد سخن کرد. او با ذکر این نکته که نمی داند چرا هیچ گاه به دانشگاه نرفته، خاطرنشان ساخت: هیچ وقت فکر نمی کردم به نوشتن روی آورم چون هیچ وقت به آن علاقه نداشتم. اوایل که به مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی رفته بودم، به اتاق اساتید نزدیک نمی شدم اما می کوشیدم از آنها یاد بگیرم و آنچه ناخودآگاه برایم پیش آمد، رفتن به سراغ تاریخ اسلام بود که دیدم مملو از روایت های گوناگون است و امیدوارم فرصتی دست دهد تا آنچه را که در تاریخ اسلام آموخته ام، جمع آوری و منتشر کنم.

گفتنی است در این نشست، حسن انوشه، علی رواقی، منوچهر صدوقی سها، اکبر ثبوت، فرهاد طاهری، یونس کرامتی، محمدحسین ساکت، سیدسعید میرمحمدصادق، سیدعلی آل داود، اسماعیل کهرم و محمود حکیمی حضور داشتند.