بررسی علل طراحی اصول انقلاب سفید و پیامدهای سیاسی،اجتماعی و اقتصادی آن
سومین نشست از سلسله نشستهای پنجاهمین سال آغاز نهضت امام خمینی با عنوان «بررسی علل طراحی اصول انقلاب سفید و پیامدهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن» با سخنرانی دکتر جواد منصوری در تاریخ 91/9/21 برپا شد. از اهداف برگزاری این نشست كه توسط مركز ایران شناسی و اسلام شناسی برگزار شد، بررسی علل طراحی اصول انقلاب سفید و پیامدهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی آن بوده است. در ابتدای بحث دكتر مرادی نیا، رئیس مركز ایران شناسی و اسلام شناسی توضیحاتی را ارائه داد و به دو چالش بزرگ بین روحانیت و سلطنت در سال 1341 اشاره كرد. چالش اول غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی بود كه سرانجام با پیروزی روحانیت خاتمه پیدا كرد. و چالش دوم شش لایحهای بود كه دولت آن را تحت عنوان «اصول انقلاب سفید» تصویب كرد و به رأی عمومی و رفراندوم گذاشت. این اصول عبارت بود از:
* لایحهی الغای رژیم ارباب رعیتی و یا همان اصلاحات ارضی.
* قانون ملی كردن جنگلها در سراسر كشور.
* فروش سهام كارخانجات دولتی به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی
* سهیم كردن كارگران در منافع كارگاههای تولیدی و صنعتی.
* اصلاح قانون انتخابات.
* ایجاد سپاه دانش به منظور تعلیمات عمومی و اجباری.
این لوایح با وجود ظاهراً مترقی ولی در واقع به نفع ملت و كشور ایران نبود و بلكه نتایج زیانباری را هم برای كشور درپی می داشت. در ادامه دکتر جواد منصوری توضیحات بیشتری را در مورد این لوایح ارائه داد و با اشاره به انتخابات ریاست جمهوری آمریكا در سال1339 و روی كار آمدن «جان فیتز جرالد کندی»، نقش وی را در تحولات ایران اساسی دانست زیرا كندی معتقد بود حكومتهای كودتایی، نظامی و لشکركشیها، فروش تسلیحات، در بلند مدت به زیان آمریكا خواهد بود و آمریكا نمیتواند با مبارزات مردمی كه از اسلام تغذیه می كنند، مقابله كند. در همان سال، انگلیس به شاه ایران مشورت میدهد که قبل از این كه كندی بخواهد سیاستهای خودش را به ایران دیكته نماید، خودتان به استقبال برنامههای آینده بروید. لذا با بركناری اقبال و روی كار آمدن شریف امامی مباحثی مثل انتخابات آزاد، شعار فضای باز سیاسی، آزادی احزاب، آزادی مطبوعات، و مانند آن مطرح گردید. اما كندی به شاه پیغام داد كه ما میخواهیم در ایران جمهوری بشود لذا علاوه بر دولت، خودت هم باید بركنار شوی. از آنجائی كه این مسئله برای شاه و صهیونیستها و انگلیس قابل قبول نبود لذا با كندی تفاهم میكنند كه سیاستهای جدیدی كه قرار است در ایران انجام گیرد، توسط خود شاه صورت پذیرد. لذا در فروردین 1341 در سفر شاه ایران به آمریكا، شاه صراحتا میگوید كه ما تصمیم گرفتهایم كه آنچه را كه شما میخواهید، بخواهیم و آنچه را كه شما ارزش بدانید، ارزش بدانیم. تحلیل رژیم از وضعیت سیاسی و اجتماعی موجود آن روز ایران این بود كه به دلیل یك دهه سركوبی جریانات سیاسی، دیگركسی معترض نخواهد بود. اما در جریان اجرائی كردن لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، با مخالفت تعدادی از علما و مردم مواجه شد به طوری كه بعد از دو ماه دولت مجبور شد كه اعلام كند كه فعلاً این لایحه اجرا نمیشود. اما برای اجرای " اصول انقلاب سفید" خود شاه (و نه دولت) با شعارهای جذاب به صحنه آمد و این اصول را به صورت ظاهری به رفراندوم گذاشت و بعد از رأیگیری هم اعلام كردند كه 98 درصد مردم به این اصول رأی مثبت دادند. عنوان انقلاب سفید هم از این باب بود كه در تحلیل امریكاییها، جامعه ایران آماده انفجار برای انقلاب خونین بود ولی آنها با این كار انقلاب سفید كردند. اما برخلاف تصور شاه، مردم نتیجه رفراندوم را نپذیرفته و در مقابل رژیم قد علم كردند و لذا درگیری ها و دستگیری مردم شدت پیدا كرد.
وی با بیمبنا خواندن این همهپرسی گفت: در سیاستهای آمریکا در راستای اجرای این طرح، سه محور وجود داشت؛ سیاسی، فرهنگی و اقتصادی.
الف) در بخش سیاسی: آنان بحث "فضای باز سیاسی" را مطرح كردند كه طبیعتاً بحث آزادی انتخابات، آزادی احزاب و مطبوعات و آزادی اجتماع را به دنبال داشت.
ب) در بحث فرهنگی در واقع اسلامزدایی موجود را با برنامههای مفصلی تشدید و گسترش دادند.
ج) در بحث اقتصادی هم آنها به دنبال ایجاد طبقه متوسط بودند و میگفتند که در حال حاضر 10 درصد مردم ایران ثروت را در اختیار دارند و 90 درصد دیگر توان خرید ندارند. بنابراین جامعه ایران با سیاستهای امریكا هماهنگ نیست بلكه جامعهی فئودالی بوده كه برای نظام سرمایهداری هیچ سودآوری ندارد در نتیجه باید متحول شود. و این طبقه متوسط است كه می تواند یک پایگاه طبقاتی گستردهای را به نفع آمریكا به وجود آورده و به خاطر داشتن قدرت خرید، بازار خوبی را برای عرضه كالاهای آمریكائی فراهم كند. بنابراین باید بر روی ذهنیت و ارزشهای این طبقه و هدایت آن به سمت پذیرش طرح های آمریكائی تلاش كرد. لذا در دانشگاه ها این مطلب به دانشجویان القاء می شد كه فقط توسعه اقتصادی آمریكا ایده آل است و اسلام حرفی در این زمینه ندارد. اما آنچه كه در ایران اتفاق افتاد بسیار عجیب بود و آن اینكه این طبقه متوسط علی رغم تلاش های آنها، در اختیار مبارزات شیعی قرار گرفت و حركتی استثنائی در ایران به وجود آورد كه در جهان بینظیر بود. به گونه ای كه رئیس سازمان C.I.A آمریكا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی میگوید: "در قبال قضایایی كه در ایران اتفاق افتاده نمیدانیم چه بگوئیم؛ برای اینكه این اتفاقی عجیب و باور نكردنی است". .
از آنجائی كه شرایط ایران دیگر برای سرمایه گذاری آمریكائی ها مساعد نبود، شاه در بیانیه ای با تظاهر به مذهب، وجود احزاب و گروه هائی مثل حزب توده را مخرب دانست و از مذهبیها و علما با عنوان ارتجاع سیاه یاد كرد. از طرف دیگر حزب توده یك بیانیه مفصل و دقیقی را در تقابل با روحانیت نوشته و روحانیت را بر ضد مردم معرفی كرده و موافقت خود را با اقدامات شاه اعلام كرد. شوروی هم تهدید كرد كه اگر روحانیت بخواهد به اینگونه كارها ادامه بدهد، ما حمایتمان را از شاه بیشتر میكنیم. و این اولین باری بود كه آمریكا و شوروی بعد از جنگ جهانی دوم در مورد قضیه ای با هم متحد می شدند در حالیكه در سایر موارد همواره موضع گیری آن دو در تقابل با هم بود و این دومین اثر این رفراندوم بود.
پیامد دیگر این رفراندوم این بود که در داخل كشور بخشی از جریانهای غربگرا ،جریانهای ضد مذهبی، جریانهای بی تفاوت، آرام آرام به جریان مذهبی پیوستند و در واقع مذهب در ایران عامل وحدت و نیروی مبارزه شد و حضرت امام نیز به عنوان رهبر مورد پذیرش همه قرار گرفت و همگان فهمیدند که این قیام اسلامی به رهبری امام خمینی است که استقلال مملکت را تضمین خواهد کرد.
یکی دیگر از نتایج این طرح آن بود که رژیم متوجه شد که مقابل مردم کاری نمیتواند بکند و به همین خاطر برای سركوبی مردم دست به دامان اسرائیل شد و لذا اولین دفتر موساد در در ایران در سال 1342 در ساواک تاسیس شد از این تاریخ به بعد سلطه آمریكا بر ایران كامل شد و به تدریج عناصر انگلیسی از دستگاههای حاكمیتی كنار زده شدند.
منصوری اضافه کرد: شاه بعد از مدتی متوجه شد که این انقلاب نتیجهای ندارد و دارد برعکس بر اعتبار روحانیت میافزاید و به همین خاطر و با هدف جدایی مردم از روحانیت و چسباندن آنها به خود، نام انقلاب سفید را به انقلاب شاه و مردم تغییر داد.